امروز نوبت سونوگرافی NT داشتم. راستش یه کم استرس داشتم، ولی هیجانم بیشتر بود. صبح زود راه افتادم سمت کلینیک صدراسونو. هوا هنوز خنک بود و خیابون یه جور خاصی آروم. رسیدم کلینیک، کارای پذیرش رو انجام دادم و نشستم منتظر.
چند دقیقه بعد صدام زدن. رفتم داخل، دکتر رضوانی زاده با یه لبخند مهربون ازم استقبال کرد. یه جورایی برخوردش آدمو آروم میکرد. شروع کرد به سونوگرافی، همهچیزو دقیق چک میکرد و برام توضیح میداد. وقتی تصویر نینی کوچولومو رو مانیتور دیدم، یه حس عجیبی بهم دست داد. دکتر گفت که همهچی خوبه و مشکلی نیست. انگار یه کوه از روی دلم برداشتن!