اره همه حرفات درسته، ۲۲ سالمه دخترم دو سالشه بمیرم براش الهی، الان اومد خونه جریانو بهش گفتم یهو گفتم من طلاق میخوام بعد گفت چته برای چی،؟ گفتم دیگه نمیخوام بیشتر از این مزاحمت بشم نمیخوام با کسی که دوسش نداری زندگی کنی من ضرر میکنم منم ک با ی بچه آواره خونه پدرم میشم منم ک اسم بیوه و مطلقه میاد روم با اینهمه راضی ام ب جدا شدن ازت چون نمیتونم با کسی ک دلش بامن نیست چشمش دنبال بقیه اس زندگی کنم دیگه فکر کردم آدم میشی اما نشدی بعد گفت بخدا آگهی رو حذف کردم برامم مهم نبوده طرف دختر باشه یا پسر منم دیگه گفتم در هر صورت من خسته شدم طلاقم بده ولی ماهانه ی مبلغی ب منو دخترم بده حتما
بعد هی میگفت من دوست دارم الکی گفتم و ازین حرفا منم دیگه گفتم ولم کن بابا اگه دوسم داشتی بخاطر منم ک شده خیانت نمیکردی اما کردی ن ی بار هزار بار بعد هی اون پافشاری میکرد منم زیر بار نمیرفتم آخرش گفت باشه هرچی تو بگی طلاقت میدم منم دیگه هیچی نگفتم میخواستم جامو جدا بندازم نزاشت نمیدونم تو اون کله پوکش چی میگذره اما فقط میترسم همین وگرنه طلاق برام واجبه حیف نه پدرم اجازه میده بعد طلاق خونه مستقل داشته باشم ن پولی دارم ک رهن و اجاره بدم وگرنه اگع میشد نرم خونه بابام بعد طلاق دیگه عالی میشد