مادر شوهرم آنژیو کرده بعد سه هفته هم بود منو شوهرم همو ندیده بودیم. عقدیم.
خلاصه شوهرم گفت دیشب بیا اینجا. (مادرشوهرمم از دیشب بخاطر آنژیو بستریع امروز مرخص میشه)
اومدم خونشون خواهر شوهرمم بود. شوهرم اونجوری ک بابد باشع تحویلم نگرفت. منم بشدت رفتم تو اخم و قیافع
اونم رفت تو اتاقش کارتون ببیتع. بعد خواهر شوهرم دید من تو پذیرایی تنهام رفت به شوهرم گفت ک من تنهام زشته. شوهرمم صدام زد رفتم اتاق ولی بازم باهاش اخم کردم
اون ی خورده خاست نزذیک شه منم نمبزاشتم.
خلاصه شبم تو اتاقش موقع خواب گریه کرذم😒😐اونم گفت خجالت نمیکشی گریه میکنی گرفت خابید
الانم صبح زود بخاطر مامانس رفت بیمارستان.
من اینجا پیش خواهر شوهرم اینا تنهام
خدایی من مقصرم؟ یا زیادی حساسم