عزیزم منم با مادرشوهرم داخل یه ساختمانیم و خیلی از این بحث داریم من بزرگش نمیکنم و زیاد حرص نمیخورم اینجوری ک پیر میشم
ببین اینجوری باید رفتار کنی
الان خواهر شوهرت از یه شهر دبگه میاد شوهرت ذوق زدس و جو گیر صاف نباید بگی هرشب نیان اینجا هاا باید بگی اخی دلم تنگ شده بود واسه ابجیت فلان شب بگو بیاد مهمونی من دوس ندارم الکی عرشب هر شب بیان ک من خسته باشم یه پذیرایی بیمزه بکنم یه شب ولی درست اینجوری حرمتمونم حفظ میشه منم امادگیشو بیشتر دارم
مثلا مامانش میگه ظرفارو بهم میزنی ببین مادر شوهرتم از رفتارات میفهمه ک نمیخوای بره اونجا سیاست داشته باشه اعتماد شوهرتو جلب کن تا مادر شوهرت میاد خوش اخلاق باش جلو شون بهونه نده دیت سوهرت تا تو خلوت شوهرت وقتی فکر کنه بگه اره زنم ک خ خوشش اخلاق مادرم داره شلوغش میکنه
در مورد مسافرتم بگو اره با مادرت بریم اینجا یه مسافرت بیرون شهر نزدیک بعد بگو دلم هوای مسافرت دو نفره کرده تا گف مامانمم بیاد بگو اینو دو نفره بریم بعدیو با مامانت