نامزدم امسال رفت سربازی و افتاده تهران هر روز ک نه اما یه روز درمیون میاد مرخصی تو شهری اصلا ازین پسرا نیس ک تا حالا دیدم اصن ن رفیق بازه ن خوش گذرون در حد خودش و نیازش میره و معاشرت داره
ولی با این اوضاع جامعه میترسم بین ادما ب خصوص زنای جورواجور از دستش بدم
ناگفته نمونه اصلا چشم چرون و هوس بازم نیس خودش نیس ولی خداش هست شاهده ک این مدت غیر من حتی اسم دختری دیگ ب زبون نیاورده ب کسی جز من فک نکرده با کسی صحبت نکرده اصن به زنایی ک از نظر من کراشن و دافن و منه دختر رو ب وجد میاره توجه ندارن و میگ ادما رو در عین سادگی و اون چیزی ک از اول بودن و خلق شدن دوس داره فوق العاده دوسم داره و دوسش دارم حتی بیشتر از عشق تو کتابا و داستانا تمام ادما دورمون ب ما دو تا حسودی میکنن دوسامون اشناهامون همه و همیشه ب اینکه چ قد با هم خوبیم غبطه میخورن
ولی واسه دو سال دیگ مجبوره تهران بره
ب نظرتون ممکنه از دستم درش بیارن
مطمئنم خودش منو ول نمیکنه و با بهترینا حتی با فرشته هام مقایسم نمیکنه اما میترسم بقیه از دستم درش بیارن اخه چهرشم خیلی جذاب و خاصه طوری ک هر دختری ب راحتی ب جذب ابهتشو شخصیتشو زیباییش میشه
هر بار میا مرخصی و میره وقتی میره تمام روز گریه میکنم و میترسم ی بار بغلم کرد تو گوشم گف تا اخر اخر اخرش کجاس تا ته همونجا باهاتم ماله خودتم غصه نخور ولی بازم جلوش خودمو کنترل میکنم ولی باز فکرم درگیره چیکار کنم اخه🙁