میخوام تعریف کنم چیشده راهنماییم کنین خواهش میکنم خواهرانه
عقدم یکساله
قضیه از اونجا شروع شد که مادر شوهرم مهمونی دعوت کرد خاله هامو مامانم اینارو منم رفتم کمک کردم وسایلا آماده نبود عجله داشتیم منو مادر شوهرم هلاک بودیم ازشوهرم کمک خواستم کمک نکرد که هیچ کلی حرف گف گف موندیم مصببت فلان هر چی میگفتم لج بازی میکرد پیش مادربزرگ خودش و خانوادش برگشتم گفتم چرا خودتو نشون میدی اینجوری میکنی برگشت عصبی شد گف به کارت برس با صدای بلند بعد که مهمونا اومدن پیش مهمونا اصلا با من حرف نزد میوه گرفت به همه منو رد شد منم واقعا ناراحت شدم اومدم خونمون بهش پیام داد کلی حرف گفتم گفتم فاتحه تو خوندم گفتم نه پول داری نه قیافه یکم اخلاق داشتی اونم دیگه نداری اونم عصبی شد از اونمقع شش روز میگذره و هیچ خبری ازش نیس😔نه زنگ نه پیام منم نمیخام پیش قدم بشم ☹️