قضیه از اونجا شروع شد که مادر شوهرم مهمونی دعوت کرد خاله هامو مامانم اینارو منم رفتم کمک کردم وسایلا آماده نبود عجله داشتیم منو مادر شوهرم هلاک بودیم ازشوهرم کمک خواستم کمک نکرد که هیچ کلی حرف گف گف موندیم مصببت فلان هر چی میگفتم لج بازی میکرد پیش مادربزرگ خودش و خانوادش برگشتم گفتم چرا خودتو نشون میدی اینجوری میکنی برگشت عصبی شد گف به کارت برس با صدای بلند بعد که مهمونا اومدن پیش مهمونا اصلا با من حرف نزد میوه گرفت به همه منو رد شد منم واقعا ناراحت شدم اومدم خونمون بهش پیام داد کلی حرف گفتم گفتم فاتحه تو خوندم گفتم نه پول داری نه قیافه یکم اخلاق داشتی اونم دیگه نداری اونم عصبی شد از اونمقع شش روز میگذره و هیچ خبری ازش نیس😔نه زنگ نه پیام منم نمیخام پیش قدم بشم ☹️
سلام دختر گل اقتدار و شخصیت شوهرت رو نابود کردی..همونطور که زن نیاز داره ناز بیاد.مرد نیاز داره بهش حس قدرت بدی...و کار و پول دراوردن مرد یک شاهراه قدرتش هست اگر خواستی مردی رو نابود کنی از کارش ایراد بگیر... دختر گل یه نصیحت زندگی مشترکتون فقط بین تو و شوهرت هست ، هیچوقت اتفاقای خونت رو پیش هیچ یک از عزیزات نگو مگر کسی که علم داری بیطرف راهنماییت میکنه... بعداز ازدواج اولین کسی که باید برات مهم باشه همسرته... سعی کن حرمتا بینتون از بین نره... فعلا هم صبر کن و بعد از اعتراف کن به کار اشتباه خودت...و باهاش آروم و بامتانت صحبت کن بهش بگو که پشت و پناهته.. بهش حس قدرت و تایید شدن بده... اون از یه چیزی دلخور بوده که این واکنش ها رو نشون میداده ، تو بجای منفجر شدن باید علتش رو تو فرصت مناسب جویا میشدی... هنر زن بودن رو تو نت و یا ایتا پیدا کن.. سیاست های زن بودن رو باید یاد بگیری...
عزیزان نی نی سایتی قبل از اینکه از روی عکس پروفایل بگید که آقام لطفا عکس شهید رو تو گوگل سرچ کنید...خدایا مرا پاکیزه بپذیر. بیاد شهیدان مهدی باکری و قاسم سلیمانی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.