داداش زنداداشم سه ساله که منو میخواد
شمارمو از بچه ی داداشم گرفته اصلا ولکن نیست
هرچقدر بلاکش میکنم از راه های دیگه میاد
الانم با زنداداشم اینا امدن خونمون
پسره رفته به همه گفته که میخواد باهان ازدواج کنه
با خود پسره هم صحبت کردم هرچقدر میگم نمیخوامت ولم کن من حسی بهت ندارم
هدف های مهم تری واسه زندگیم دارم میگه نه حتما باید باهام دوست شی و ازدواج کنیم هرچقدر عصبی میشم میگم ولم کن دست بردار نیست
خیلی میترسم نکنه جادو جنبلم کنه که باهاش ازدواج کنم😭😭😭😭
تورو خدا راه حل بدین بیخیالم شه