از بقیه توقعی نداشتم ولی امروز همسزمم دلمو شکست یعد نهار دوساعت و نیم خوابیدم بیدار شدم دیدم اونم اومده و کنارم خوابه دخترم گفت منو ببر کلاس
خب من ۸ ماهمه دیگه مثل قبل حال و حوصله ندارم
شوهرم هی می گفت ببرش دوساعت و نیم خواب بودی !!!!!!
اصلا متوجه نیس من باردارم
آخرش گفتم متوجه نیستی من دیگه ۸ ماهمه بچه رو برسون دیگه با اخم بلند شد
مادرم یه پیام نداده ببینه من مردم یا زنده شاید یکماهه
از صبح بغض دارم