سلام دو ساله ازدواج کردم سنتی بود شیوه آشناییمون من 31 سالمه و شوهرم 39 سالشه به خاطر فوت پدر و مادرش سرپرست خواهراش شد و بعد از اونا به فکر ازدواج افتاد چند بار راجع به این موضوع باهاش ممستقیما صحبت کردم سه بار هر بار قول داد که درستش میکنه اما بازم بعد از چند وقت دوباره روز از نو روزی از نو متاسفانه خودشم یش قدم میشه برای صحبت با اونا متناشونو توی وایبر و واتس آپ و ف ی س ب و ک خوندم هرچند میدونم همش با موبایل و اینترنته مثل رد و بدل کردن عکس و حرفایآنچنانی ولی مگه فرقی هم میکنه؟؟؟؟؟ همین که حس بی اعتمادی رو در من ایجاد کرده با خیانت فرقی نداره صحبتاشون هم هول و حوش س ک س هست خداییش براش از هیچ جهتی کم نذاشتم نه تو روابط زناشویی نه تو محبت ... هیچی خیلی ناراحتم خیلی خیلی ... نمیدونم چکار کنم دیگه ....نمیخوام به بابام اینا بگم... به نظرتون چکار کنم تورو خدا باهام همفکری کنید قهر کنم؟؟ میخوام ساکمو ببندم برم شهرستان اونجا بمونم توی این دو سال یک بار هم با هم قهر نکردی تند حرف نزدیم اصلا اصلا خیلی هم بهم محبت میکنه و توی اظهار عشق کم نمیذاره اما دم خروس رو باور کنم یا قسم حضرت عباس رو؟؟؟؟