2737
2739
عنوان

انجمن زنان موفق و سخت کوش آی وی افی

| مشاهده متن کامل بحث + 1594004 بازدید | 17786 پست
رفتم دیدن واحد روبروم که فارغ شده
یه دختر
شاید یه فرشته
ازش خوشم نیومد حتی از دیدنش هوس هم نکردم
حتی نخواستم بغلش کنم
من فقط میخوام بچه خودم رو بو کنم بغل بگیرم و جونمو براش بدم
اونجا فهمیدم بابام تلفن زده تبریک گفته و چقدر راجع به بچه پرسیده
بیچاره پدرم تا حالا یکبار بهم نگفته که بچه تورو میخوام ببینم حتما مراعات کرده شایدم تنها کسیه که فهمیده اگه بعد ٥ سال بچه نیاوردم لابد به در بسته خوردم
حالم الان خوب نیست دلم میخواد زار بزنم اما میترسم صدام بره واحد روبرو چون الان مامانم اونجاس اما من تحملم تموم شد وقتی مادرش داشت شیرش میداد سریع اومدم خونه خودم به هوای تهیه شام
خدا خودش کمکمون کنه
مادربزرگ و خاله بچه با مامانم گفتن چقدر دو سه روزه قیافت و چشات مثل حامله هاس منم آب پاکی رو ریختم و گفتم من امروز پریود شدم که واقعا هم شدم
فهمیدم وقتی درد تو چشام حمع میشه میگن مثل حامله ها شدی
انگار که چشمام هم التماس بارداری از خدارو داره
الان تو برزخم نه ناراحتم نه ناامیدم نه روبراهم
الان به زبون خودم از ٤ چرخ پنچرم
بغض تو گلومه اما نمیخوام وا بدم تا خدا بگه چه بنده ضعیفی دارم
فقط از خدا با دل شکسته میخوام کمک من و همه شما بکنه قسمت ما هم بشه این روزای شیرین رنگی
خدایا من منتظر خدایی کردنت میشینم تا خودت بگی عجب بنده سمجی دارم و دوتا دوتا بهم بدی
خدایا حالمو خوب کن
میای پایین بغلم کنی ؟؟؟؟؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام دوستان

محیا جون
انشاالله سری بعد مامان بشی عزیزم
خدا بهت ارامش بده واقعا خدا رو شکر که همسرت سالمه و کنارته

دیبا جون
دلم اتیش گرفت وقت متنت رو خوندم
درکت میکنم این حسو زمانی که رفتم دیدن زنداییم ، رفتم دیدن خالم،رفتم دیدن زن داداشتم دادشتم الانم وقتی میبینم مادری بچه اش رو شیر میده دلم خیلی میگیره خیلی زیاد اما به روی خودم نمیارم تا یه سال پیش اصلا دلم نمیخواست بچه های فامیل و بغل کنم اما حالا خیلی تشنه ام یغلشون میگیرم میبوسمشون فکر کنم با این ضایع بازی های من همه میفهمن چه خبر تو دلم
اما همیشه سعی میکنم جلو بقیه فقط بخندم تا همه فکر کنن همه چی ایده اله مثل مردا دوست ندارم کسی اشکمو ببینه
عزیزم خدا ازهمون بالا بغلت میگیره یعنی همهمون رو بغل میگیره اگه باور کنیم..
روزگارا: تو اگر سخت به من میگیری، با خبر باش که پژمردن من آسان نیست، … گرچه دلگیرتر از دیروزم، گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند، لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست زندگی باید کرد….
2728
آسمان عزیز که همنام منی،به خاطر شعر خیلی لطیفی که گذاشتی ممنونم.
دلم میخواد تک تکتونو بغل کنم،به خودم بفشارم و آروم تو گوشتون زمزمه کنم:
صبر کن پرنده جان
آسمان قشنگ می‌شود...
محیا جون داریم آزمایش میشیم اما کی میدونه آزمایش کی از کی سختتره؟این هم آزمایش ما تو زندگیمونه.شاید اگه خدا مختارمون می‌کرد که خودمون آزمایش زندگیمونو انتخاب کنیم هم باز همینو انتخاب می‌کردیم.من فکر می‌کنم ما آدمها خودمون انتخاب می‌کنیم که چهطور زندگی کنیم و با چه چالشهایی روبرو بشیم.
خداوند همچون نفس کشیدن همراه توست: آرام، ساکت، همیشه.
دیبا جون. یاسی جان
با همه وجود درکتون میکنم. میفهممتون. نمیدونم چطور میتونیم با اینهمه درد زندگی کنیم. من الان جوری شدم که حتی یک لحظه هم بدون فکر کردن به بچه نمیتونم بگذرونم. همش خواب بچه میبینم.
مطمئنم که به قول Aseman اینها همه آزمایشه و خداوند بدون در نظر گرفتن ظرفیت ما بهمون آزمایشی نمیده!
فقط صبر و امید رو نباید فراموش کرد.

*در روضه قلب جز گل عشق مکار*
2738
سلام دوستای گلم
من هر روز میام و پستهاتونو میخونم.همگی رو از دور میشناسم و براتون بهترینها رو آرزومندم.

یه سوال دارم..........
من برای پی جی دی میخوام آی وی اف کنم و یه پسر دارم.
اطلاع دارید برای من که مشکل ناباروری ندارم هم برای شروع پروسه عکس رنگی رحم و آزمایشهای ایمنی و هورمونی رو مینویسن یا لازم نیست؟
دوز داروهام مثل شماهاست یا کمتره؟

ممنون میشم کسانیکه اطلاعات دارن جواب بدن
سلام دیروز خیلی تلاش کردم وارد نت شم اما نشد. مهیا جونم خدا خودش انشالا یه نی نی سالم بهت بده.دوستان براتون تو هر مرحله ای هستین ارزوی موفقیت میکنم.هرچند کسی سراغی ازم نمیگیره اما منم دیروز رفتم پیش کاویان منش. اینا رو مینویسم شاید به دردتون خورد. بر خلاف انتطارم بعد معاینه من جیزی از جارو برقی و باد رحم نگفت. برعکس کفت تو که سالمی برو کنار بزار شوشو رو معاینه کنم!!!!!!!!!!!!!
به شوشو گفت تو کم تحرکی اسپرم داری اما تعدادش خوبه!!!!!! اینارو ازمایشا هم نشون دادن اما این دکی فقط با گرفتن نبض اینا رو فهمید!!!!!به من که رژیمی نداد گفت رحم و تخمدانت سالمه. شوشو باید درمان شه. گفت خونش غلیظه که باعث کم تحرکی. پیاز و سیر خام نخوره. انشالا طبیعی باردار میشی.
نه اینکه خیلی امیدوار باشم اما به هر حال میخوام تا اخر سال صبر کنم.
اگه میتونین یه سر بهش بزنین دارو که نمیده فقط برا تغذیه راهنمایی میکنه
لا یکلف الله نفسا الا ما اتها سیجعل الله بعد عسر یسرا و خدا به زودی بعد از هر سختی اسانی قرار دهد..خدا معجزه اش را شامل حال منم کرد و منم تا اخر مسیر این کوچولو رو به دستای مهربون خودش میسپارم
سلام به همه مامانای آینده
تبریک میگم به دوستایی که آزشون +++ شده به امید خدا که 9 ماه بارداری خوبی داشته باشن
شبنم جون انشالا که این هفته های آخر رو هم به سلامتی بگذرونی ونینیهات خوب خوب باشن

محیا چون من این حس شمارو تجربه نکردم ولی باز از تمام وجودم درک کردم و اشک ریختم .

تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینکه خدا بهت صبر بده وجبران دل شکستت رو بکنه
دیبا جون درکت میکنم .منم تا یه نی نی میبینم مخصوصا اگه خوشکل باشه میام خونه سیر گریه میکنم
البته یواشکی که شوشو نفهمه
یه سوال داشتم لطفا مثل سوالای قبلم بی جواب نذارین
یه هفتس که داروها گیاهی گرم میخورم .ااز وقتی شروع کردم زیر دلم تیر میکشه ویه درد کمی داره
مثل زمان تخمک گذاری شوشو هم همش عرق میکنه وگرمشه به نظر شما ضرری نداره یا این علایم
تاثیر دارو رو نشون میده یا اسنکه مزاجمون گرمه ونباید گرمی بخوریم
این موهبت الهیست که صبحگاه چشم بگشایی و یادت بیاید دوستانی داری
آبی تر از آسمان ؛
روشن تر از صبح ؛
زلال تر از شبنم...
دوستانی که خود خورشیدند..و سپاس پروردگار را به خاطر این نعمتش....

ماما ماری عزیزم راستش من برای درمان خیلی تنبلم نه که سنم کمه و 14 سال هم کمه برای انتظار گذاشتم سال جدید بشه که دیگه بشه 15 سال چون عددش هم روند تره
این روزها حسابی ورزش می کنم تا حداقل مشکلات من کمتر بشه و فقط بمونه مشکل شوشو ...
دیگه بار آخر هست برای همین می ترسم بروم دنبالش چون اگر نشه دیگه هیچ فرصتی ندارم ...
محیای نازنینم دقیقا وقتی داشتم می نوشتم به این که می گفتی فکر کردم (دعا) راستش اینقدر سال های انتظار من زیاده که دیگه دعا یادم رفته ... آن سال ها سر سفره هفت سین با شوشو از ته قلبمون دعا می کردیم که سال دیگه ... خدا همه چیز داد جز همین . یه روزهایی فکر می کردم حتما حکمتی هست ولی هر چی بزرگتر شدم فهمیدم توی این همه دوست و آشنا و فامیل فقط حکمت من اینههههههههه دیگه از خدا نخواستم اگر یه روزی به قول همه صلاح بدونه میده هر چند که این همه انرژی از من گرفته شد ... و تمام عمرم مثل همین الان باید بگویم اگر به موقع بچه دار شده بودم الان 13،12 ساله بود ... مثل من و خواهرم که با مامانم بزرگ شدیم بچه من هم باید اینطوری می شد ...
دیگه همه فامیل فکر می کنند اگر خدا دنیا هم بهم بده چون بچه ندارم پس خوشبخت نیستم باور کن اینا ذهنیات خودم نیست شنیدم که گفتند
البته امضام هم یه جور دعا هست دیگه
دیگه از خدا بچه نمی خواهم اگر دلش خواست بده
خدا به من همه چیز داده ولی از اونجایی که قانون روزگار اینکه یه جای کار باید لنگ بزنه مال من هم اینجاست ...
چیستا جونم یادته یه روز دل نگرونیت را اینجا نوشتی اونا همیشه دل نگرونیه من هم هست ....

راستی محیا جونم خوشحالم که خوبی دختر مهربون ای لاو یو
اگر خدا آرزویی را در دلت انداخت ، بدان که توان رسیدن به آن را در تو دیده است
بار شیشه ای که ترک برداشت!

صبح خیلی زود سونو می شوم. دکتر چیزی توی رحمم نمی بیند. ولی من شک ندارم که هست. حسش می کنم. می گویند دستگاه سونوی این بیمارستان قدیمی است و قابل اعتماد نیست. باید منتقل شوم به یک مرکز دیگر برای سونو. سرمم را توی دستم می گیرم و....

http://khattedovom.blogfa.com/post/21
رَبِّ لَا تَـــــذَرْنِی فَـــــرْدًا وَأَنـــــتَ خَیْــرُ الْوَارِثِیــــــنَ...وبلاگ کوچک نقلی ام را آب و جارو کرده ام، قدمتان به روی چشم.
سلام سلام سلام صبح سرد پاییزیتون بخیر
محیا جون خوشحالم که بهتر شدی.همه ما باید به لطف خدا امیدوار باشیم بالاخره جواب مارو هم میده
محیا منتظر عزیز متن خیلی زیبایی نوشته بودی لذت بردم .دختر تو شاهکاری
شبنم جون از اون روزیکه پست گذاشته بودی و پستت نیومد دیگه نیومدی تاپیک/کنجکاو بودم بخونم پستتو.زودتر بیا و یه پست دیگه بذار. امیدوارم اینبار نپره
دیبا جون خوبی /کیفت کوکه/کارخوبی کردی رفتی دیدن همسایتون.ناراحت نباش خدای ماهم بزرگه بالاخره درهای رحمتش به روی ماهم باز میشه فقط یه چیزی که هستش صبر خدا زیاده ولی صبر ما بندهاش کم
مامان کیان عزیز ازت خواسته بودم در مورد همسرت که آزوهستش بگی چون همسرمنم همینطوره.خواستم ببینم چه اقداماتی انجام دادید؟لطفا بیا
خدایا! امروز زندگیم را دردستان توانمندت قرارمیدهم وبه تو توکل میکنم که چراغ هدایتگر راهم باشی....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز