من ازکجاش بگم اخه.اینقدرزیاده که نگو.
صاحبخونه گفت خونشو میخوادبرای پسرش من به پدرشوهرم گفتم بذار اثاث بیارم توی زیرزمین بذارم تاوقتی خونه پیدامیکنیم خودمم نمیمونم میرم خونه پدرم گفت اصلا.تازه دخترشم گفت من اجازه نمیدم.
خواهرشوهرم قبل بارداریم بهم گفت ج.ن.د.ه
سرسفره بشینم کنارشون مدام میگن کوفت بخوری.
بارداربودم هرچیزی هوس داشتم جلوم میخوردن امادریغ ازیه تعارف.
اون یکی خواهرشوهرم گفت سربه تن بچه ت نباشه.
مادرشوهرم و......هم به یک نحوی.دلم خون شده اماچاره ندارم