مرسی زهره جونم
خدارو شکر پیداش کردم
داشتم دنبالش میگشتم یهو کوروش اومد و گفت مامان پیداش کردم باورم نشد تو دستش قایم کرده بود
شیطون خودش بالاخره یادش اومد کجا گذاشته بوده
توی کاور تب سنج
من که همه ی خونه رو زیر و رو کردم
میگه مامان اینجا گذاشتم گم نشه