عزیزم در حد توان و حتی بیشتر از حد توانمون امنش کردیم.....
والا به خدا نمیگم بهش نکن ولی همش گوش به زنگم افتاد بگیرمش.....
بهش یاد دادم چیزای داغ جیزن.....
حتی وقتی در حدی داغ بودن که مطمئن بودم نمیسوزه ولی معنی داغیو میفهمه اجازه دادم دست بزنه تا بفهمه جیززززز یعنی چی.....
بلاچه وقتی میگم جیزه انگشتشو میاره میگه بذار ببینم.....
یعنی مارمولکیه ها.....
به هیچ وجه هم کلاه ملاه سرش نمیره.....
پیشی برد و این چیزا توکتش نمیره.....
انقدر تمام سوراخ سنبه هارو میگرده تا پیدا کنه....
دیگه سپردم به خدا....