زن داییم مرزهایی بی شعوری رو رد کرده
مثلا خونه مادربزرگ شب می خوایم بخوابیم مثل بلانسبت یه... وسط خونه می خوابه می خوای رخت خواب پهن کنی به خودش زحمت نمی ده گوشه بخوابه بقیه نمی تونیم بخوابیم چون خانوم بد خوابیده
میاد می شینه چند روز دست به سیاه و سفید نمی زنه یه استکان این ور اون ور کنه!!
یه بار خیلی کار داشتیم و گفتیم ناهار تو درست می کنی ؟ گفت نه!!!
دیشب داشتیم کلی سبزی پاک می کردیم خدا شاهده دست به سبزی نزد اخر کار یه پلاستیک برداشت سبزی پاک کرده رو ریخت داخلش برداشت رفت
اینقدر زورمون اومده مثل تاپاله ای هست
اعصابمون بهم می ریزه .