ترس ها وخجالت های مسخره ی زندگیتون چیه

آره متاهلم 

وای متنفرم از برق و برق گرفتگی و جرقه و ...

از سر کار رفتن میترسم وقتی 18 سالم بود پیش پدرم کار میکردم اونم همش ازم ایراد میگرفت یا به همه میگفت این هیچی بلد نیست یا برام بزور کار پیدا میکرد که تو باید کار کنی منم چون امادگیش رو نداشتم بشدت بهم فشار و استرس وارد شد از موقع خیلی میترسم برم سرکار و نرفتم 

بعد ۴۰سال فهمیدم بهترین شخص زندگیم‌خودمم و اول باید با خودم و خدام عشق کنم بعد بقیه ..‌

منم بگم 

از چاقیم خجالت میکشم 

مثلا ختم یا عروسی یا مهمونی دعوت بشم 

یا همین دید و بازدید عید حالم بششششدت بد میشه

بخاطر چاقی نه خونه کسی رفتم نه اجازه دادم کسی بیاد

وزنم ۸۵ قدم ۱۶۵

دیگه تلفن زنگ میزنه دست و پام میلرزه 

هر کی که میخواد باشه میدم دخترم جواب بده ۸سالشه

اظطراب و استرس میگیرم

وارد یه مجلس یا خونه کسی میشم دست و پامو گم میکنم 

یکی هم بیاد خونم باز استرس میگیرم 

ترس هم از حیوانات دارم  حتی از ماهی و جوجه 

به هیچ حیوانی مطلقا دست نمیزنم

از اینکه پاهام کوچیک و استختخوناشون کجن حس عجیبی دارم.... خجالت نمیکشما اما از نگاهها بیزارم....

از اینکه همیشه منو شوهرم مقایسه میشیم که چرا باهم ازدواج کردیم بیزارم ...‌

از ترحم دیگران . از اینکه شوهرم قدش ۱۸۰ و من قدم ۱۰۰ ‌

دقیقاااااا🤣🤣🤣🤣هی میگم الان تایرش میاد اینور تر لهمون میکنه 😁😁

از پایین رو پله برقی

قسمت عمیق استخر وسط برم

من از آسانسور خیلی میترسم و همه بهم میخندن

یا از ارتفاع...روی صندلی هم نمیتونم وایستم چون وحشت دارم از ارتفاع

ولی هیچ کس درک نمیکنه حس منو

میخندن بهم بیشتر

من از آتیش روشن کردن میترسم

و بادکنک باد کردن😭😂

کلا همش نگران حرف مردمم😑نگران اینکه چیز بدی کسی بهم بگه

تاریکی مطلق

جزو کوتاه قامتان هستی عزیز🌹

نمی‌دونم آخرین بار تابستان سونو دادم سالم بودم 

بعد عید میرم بازم بنویسن 

فعلا دکتر پوست رفتم گفت از خشکی پوسته ،ولی من فکر میکنم ماکولاره 

شلی پوستم بخاطر لاغری زیادمه خیلی لاغر شدم

وقتی کسی مثل مادرشوهرم حرفی بهم میزنه لال میشم و به شوخی میگذرونم یا به شوخی حرفمو میزنم 

دلم میخواد وقتی خونواده همسرم بهم توهین میکنن جدی نشون بدم که ناراحت شدم