من خجالت نمیکشم تجربه ی بدی دارم...از اینکه تو خیابون راه برم و مرد یا پسر پشت سرم باشه ...هرچی تعداد بیشتر من مضطرب تر
دیر رسیدن به کلاس
وقتی همه نشستن سر کلاس و معلم و استاد اومده و تو وارد کلاس بشی
منم همینطور..کسی پشت سرم راه بره احساس کنم داره نزدیک میشه صبر میکنم جلو بزنه یا روم رو میکنم طرفش صبر میکنم بره ؛تابلو ها..ولی اصن مهم نیست برام که تابلوئه کارم..خیلی حس بدی دارم کسی مخصوصا آقا پشت سرم راه بره
اخ اخ بخدا اصلا صبح با سگم میرم پیاده رویی کافیه یه مرد پشت سرم باشه بنده خدا داره راهش رو میره من صدهزار سناریو میاد تو ذهنم ...تند راه میرم...راهم رو عوض میکنم دیگه چاره نداشته باشم با سگم یه گوشه وایمیستم میگم جیش کن...اما واقعا خیلی حس بدیه اصلا یه تعداد پسر ک باشن بدتر همش حس میکنم راجب من حرف میزنن و کلی چیز دیگه ...واقعا باعث میشه از جامعه گریزان باشم
چندساله با خانواده شوهرم قهرم و کسی از فامیلم نمیدونه توی این چندسال مادرم هی یادآوری میکنه که اگه پدرشوهریا مادرشوهرت که سنشون بالاست بمیرن همه ی فامیل می‌فهمن تو با کل خانواده شوهرت قهری چون توی مراسمشون راهت نمیدن
باورتون میشه همش ترس دارم چیزی بشه همه بفهمن انقد میترسم درحالی که جرمی نکردم
اسمش ترس نیست
ولی از اینکه بخوام به اکثر افراد زنگ بزنم یه حالی میشم
دست به تلفنم افتضاحه
حضوری بهتر حرف میزنم
نمیدونم کسی درک کرد منظورمو
درونگراها این مدلی انذ
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز