خواهرشوهرم تعریف میکرد یکی از دوستاش میخواست بیاد خونشون عیددیدنی پدرشوهر، مادرشوهرش خونشون بودن
پدرشوهره خجالت میکشه میگه من میرم اتاق درم میبندم شما خانمها راحت باشین
چند ساعت اینا سرگرم بودن حرف میزدن، پدرشوهره دستشویی داشته خجالت کشیده بره رفته تو حمام دستشویی شماره۲ کرده🙄
بنده خدا میگفتم تا حموم رو شستم صدبار مردم انقدر بالا آورده بود حالش خیلی بد بود🤦🏻♀️