هفت سالشه وقتی پیش شوهرم میشینم همش با نفرت به من نگاه میکنه .امروزم سر سفره تو جمع پیش شوهرم نشسته بودم گفت تو و داداشم اصلا به هم نمیایید 😐
بعد گذشت باز اومد اسم منو اورد و یچی با عصبانیت بهم گفت من نفهمیدم بهش گفتم چی ؟؟شوهرم گفت ساکت شو دیگه این حرفارو نزن😐
دیروزم با شوهرم داشتم میرفتم بیرون دید به شوهرم گفت چرا با مهسا داری میری بیرون😳 شوهرم گفت میرم دکتر کاسه تو دستش بود زد زمین قهر کرد گفت نههههه با همسا میری دروغ نگو.
این بچه از اول حس میکرد من داداششو ازش دزدیدم فکر کردم بزرگ بشه خوب میشه خیلی بدتر شده.
جوری هم هست چپ نگاهش کنم شوهرم زود میپره بهم نمیتونم بهش چیزی هم بگم خیلی روی عصابمه