مامانتو دلداری بده که حرفای بابات از ته دلش نیست
مامانم رفت عزیزم من خودمم زنگ زدم میگه تحمل کنید
احتمالا بابام افسردگی گرفته بخاطر تروماهای بچگیش د ورشکستگی اینا و عصبی شده
میگه سعی کنید بهش محبت کنید و بهش بگید تو خوبی د اینجور چیزا حتی اون عصبی میشه شما کاری نکنید
شاید ناتوانی گرفته
تاپیک اخرمو بخون
فقط باید گفت خدا به راه راست هدایتش کنه
واقعا دیگ یجوری شدهه دوسندارم باشه حتی راضیم باهمین سنم برم کار کنم خرج خودمونو دربیارم فقط ولمون کنه نبینمش ازش متنفر شدم ولی بعضی وقتا باخودم فک میکنم میگم گن چرا نباید بابا داشته باشم
اگه میمرد میگفتم ندارم ولی الان بلاتکلیفم انگار دارم ولی کلا ندارم
خیلی درحقمون بد کرده مامانم خیلی مظلومه خیلی حقو ناحق کرده
اولا مامانم جوابش رو میداد و حتی یه دعوای بزرگ کردن جوری که باعث شد عموم سر مامانم با بابام دعواش بشه و ... کل فامیل فهمیدن
یعد اون عموم الان ۱ ماهه بابام رو فرستاده مسافرت اینا گفت حالش خوب میشه
ولی امروز مامانم زنگ زد بهش گفت دنیز گریه میکنه گفت خب چرا به من زنگ زدی مگه من اونجامو دعواشون شد
میبینم ک همسنم هستیم🙂💔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز