دوستم رفت خارج بهم نگفت

منم  حرفم اینه دوست نداشتید به کسی بگید زندگی شخصیتون بوده به کسی ام ربطی نداره

اما الانم کسی از شما ناراحت بشه شاید دیگه دوست ندلشته باشه با شما ارتباط بگیره

و اینکه چرا سختش میکنی نگفته بهت 

توهم اتفاقاتو یا بهش،نگو یا کات کن تمام

من اول برای کانادا اقدام کردم همه فهمیدن ریجکت شدم دیکه حریف جواب دادنها نمیشدم 

یکی ویزا میشد همه یک جوری بهم نگاه میکردن که یعنی تو عرضه نداشتی 

برای همین برای انگلیس اقدام کردم به مامان خودم هم نگفتم تا وقتیکه ویزا شدم 

بهترین کارو کردید

منم دوستم مهاجرت کرد تا دوماه کسی نمیدونست هرکسی از منم سوال میکرد میگفتم ازش خبر ندا م در صورتیکه میدونستم

زندگی شخصی اسمش روشه زندکی شخصی

👌

واقعا برام سواله چرا بعضیها انقدر پنهان کاری میکنند. 

دقیقا از چی میترسند؟ 

یکی دیگه از دوستام چند سال دوست بودیم بعد یه شب بهم زنگ زد گفت فردا عروسیمه. 

اصلا هنگ کردم. گفتم تازه نامزد کردی فردا نامزدیته؟ گفت نه عروسی. 😐 

خوب ببین اگر مثلا این طور فرض بشه دوست نداشتم به دوست صمیمی یا حتی جاریم  بگم خوب این باعث ناراحتی میشه چرا ما رو غریبه دونسته اینهمه ادعای صمیمیت داشتیم باهم 

اما اینکه واقعا هفته آخر مهاجرت روزهای جهنمی برای هر مهاجری هست هر حرفی باعث بهم ریختنش میشه مثلا دوست صمیمیت میخواد بیاد از خاطراتتون بگه اخی یعنی دیگه باهم نمیریم جیگرکی ؟کافه ؟

تو اون روزهای پر استرس و هزار جور درگیری و اعصاب متشنج دیگه تحمل تیک های عصبی نداریم 

بخصوص من ویزای خودم اومده بود باید میرفتم ویزای شوهرم نیومده بود اصلا نمیدونستم چی پیش میاد 

آینده رو تو غبار ‌و مه میدیدم اون وسط حوصله حرف و گریه و خداحافظی و دیدن اطرافیان رو نداشتم حالم بد بود واقعا 

من یه دوستم همش میگفت به نون شبم محتاجم اینستا اومد استوری میزاشت هرسال مشهد وشماله همش به گردشه آدمم میدید ندارم ندارم داری قرض بدی امروز پیام میدادی دهساعتبعد جواب میداد بارها دورغاش برام روشده بودالان بعد۹سال مثل خودش جواب پیام دادم گورشو گم کرده اگه بازم پیام بده ۴روز دیگه جواب میدم بفهمه کهبایدبره گمشه

گفتم بالاتر همکلاسی خودم تا یکماه به خواهرش نگفته بود اومده لندن من اصلا دهنم باز مونده بود 

گفت با خواهرم همکار هستیم اگر نتونستم بمونم اینجا بی سر و صدا برگردم سرکارم ابروم نره 

گفت اومدم ببینم اینجا چجوریه میتونم بمونم یا نه 

موفق باشید عزیزم 

واقعا اینطور در موردش فکر نکرده بودم. 

خب‌دلیلت چی بود؟

تو صفحه قبل گفتم 

در کل هر رفتاری از طرف مقابل دیدین که دلیلی براش پیدا نکردین برداشت بدی نکنید 

اگر دیدی مثلا یک دوست دعوت به مهمونی رو رد کرده شاید با شوهرش اونموقع دعوا کرده اگر میبینی یکنفر تو دورهمی اخم کرده شاید سرش درد میکنه 

اینم دلایل زیادی داره من دلیل خودم رو تو صفحه قبل گفتم کاملا مربوط به شرایط خودم بود ترس  استرس و وحشت از شرایط جدید که برام میهم بود باعث شده بود حتی نتونم با مامانم حرف بزنم 

ببین پنهون کاری نیست.

چنتا دلیل میتونه داشته باشه

یک عده هستن خودشون تمام کارهای زندگیشون قایمکی انتظار دارن بقیه بیاد همه چی به اینا توضیح بده

یکی اینکه شاید نشه باید به بقیه توضیح بدی چرا نشده

یکی دیگه اینکه شاید طرفش اخلاقش اینه دوست نداره کسی بدونه توزندگیش چه خبره متقابلا هم تو زندگی دیگران کنکاش نمیکنه.

بعدشم ازدواج من مهاجرت من تاثیری توزندگی بقیه نداره

خب اوکی داشت میرفت نگفت،عروسی گرفت نگفت،درصورتی ک شوهرش اصلا نمیخواست بگیرتش دوس پسرش بود ما راضیش کردیم بره خواستگاریش ،خیلی رفت و امد داشتیم مشکلی نداشتیم حتی اونجا هم رسید نگفت پیامم نداد کلا قطع کرد ،انگار ارثشو خورده بودیم کلا خیلی از اینایی میرن جوری رفتار میکنن انگار شاخ غول شکستن یا اونجا مالیه کلا از ایران رفتنو ما انداختیم تو سرشون شوهرم تا بلژیکم رفت اما چون کاراش طول میکشید بخاطر من برگشت خودمون بارها رفتیم و اومدیم همچین شاقم نیس ک یکی امثال اون اونجوری بخواد رفتار کنه خیلی یهویی باما قطع کرد و بعد فهمیدیم همه اینارو

این درصورتیه ک طرف واسه همه چیز زندگیش بتو زنگ نزنه نظر بخواد ک التماست نکنه روزو شب ک توروخدا ب شوهرت ک دوست فلانیه بگو بیاد خواستگاریم ک همه چیزشو باهات درمیون نزاره ک از توی شادیات و غماش راهت ندی و هزارتا چیز دیگ ک جاش نیس اینجا بعد ب مهاجرت و ازدواجش ک میرسه تورو حساب نکنه و نشناسه ک البته واسم دیگ اون شخص مرده فقط تنها اذیتی ک میشم اینه ک یکی از بهترین سگامونو ک خیلی میخواستیمش و بچه ی سگی بود ک عاشقشیم بهشون دادیم و ادعای دوست داشتنشو داشت الانم ولش کرده ب امون خدا رفته