اول بگم رفیق صمیمیشه مثل برادرشه هر روز باهمن هم همسایسون بوده هم همکلاس از کوچیکی تا الان که ۲۶ سالشه باهمن خودشم تازه ازدواج کرده ۳ ماهی میشه خیلیم پسر اروم و مودب با شوهرمم یجا کار میکنن هردو نمایشگاه ماشین دارن کنار هم تو یه خیابون
من یه استوری گذاشتم عکس خودم با یه متن روش
پیجم شخصیه فقط ۷۰ فالور دارم اینم چون مثل داداش شوهرمه باز کردم پیجمو براش هم متاهلی میریم تفریح گاهی
میثم ( شوهرم یعنی ) دیروز رفت تهران تا ترمینال این دوستش رسوند منم همون شب اون استوریو گذاشتم ریپلای کرده هی یچیزی میگه در مورد متنی که روش نوشتم حرفو اینور اونر میکنه کشش میده منم چون مثل برادرشه جوابشو میدم ولی کوتاه تا حدی که نشه رو پیام من هیچی گفت تموم میکنم باز یچی دیگه میگه هی طولش داد ( قبلا یبار به شوهرم شک کرده بودم ازین پرسیدم با دختری در ارتباطه یانه اینم گفت نه و اینکه اینو بمن گفته رو به میثم نگم میونشون خراب نشه)
خب ادامه این ریپلای و اینا که طولش داده بود پرسید اینروزا چطوره میثم شک که نداری و اینا گفتم نه خوبه
گفت اره خوبه بعدش گفت به کسی نگو قول بده اینا منم چون در مورد شوهرم گفت فک کردم برا همون میگه بهش نگم گفتم باشه نترس میونتونو خراب نمیکنم
بعد گفت چه حسی داری الان انقد راحت حرف زدیم
کلن شوکه شدم گفتم این چی میگه
گفتم واقعن خودتی ؟؟؟ چرا اینو میگی
گفت عکست خوشگله اینا کلن منظور دار حرف زد بدون اینکه من جوابشو بدم گفت فعلا پیام نده اومدم خونه
منم گفتم به کوثر ( اسم همسرش) سلام برسون عمدی اینو گفتم
میگه بگا میرم 😐
چجوررر میشه یعنی این ادم با من اینجوری چت کنه تازه باردارم هسم ۹ ماهمه 😳 اصن باور نمیکنمم