بخدا از موقعه ای ک با اینا وصلت کردم شده تیپم مثل منگل ها من تو زمان مجردی ی تیپ هایی میزدم ک فک ادم جا ب جا میشد حالا ببین وضعم چی شده بخدا درساده ترین حالت ممکن ببین میگم ساده هاااا ی مانتو تا پیش زانو و ی شلوار پارچه ای راسته تو پام بود لاغرم هستم تپلم نیست ک دلم داغ بشه بگم هیکل دارم تو دید هستم دم ب دقیه میگ شلوارت کوتاه تا دوباره نشستم خواهر شوهرم گفت برادرم بدش میاد منطورش برادر شوهرمه حساب کنید عمه ها و عم هاشون من باید جواب بدم
چقد رو مخن
تو هم به تیپش گیر بده بگو این نپوش اون بپوش
ازاول نباید اهمیت میدادی بی تفاوت ردشو اونام ازگفتن خسته میشن
اصلا عصبانیم از همه دنیا حالم الان جوری ک دلم میخاد دهن همه بزنم ی چیزی بگید اروم بشم منم ب خواهرشوهرم گفتم ب برادرت چ ربطی داره بمادرشوهرمم گفتم لباسم چشه پیش شما همه چی دم داره.نمیدونی اوایل چقدر کل فامیل دخالت میکردن هم خوب اصلا سرو کاری هم باهاشون ندارم
خب دیگه تیپ خانومانه بزن
که گیر ندن
شلوار کوتاه نپوش
مانتو پیراهنی چقدر خوشگل اومده
و استایل های خاص دیگه
از اونا بپوش
ی چیزایی بپوش ک گیر نده یعد دیگه کار خودتو کن مثلا سرهمی بپوش با ی کت دیگه دامن داره دیگ کسی چیزی نمیگه که بهت خیلیم شیکه
شوهرت چه جوریه؟ پشتت هس؟
یا به نظرش اهمیت نده
مقصر شوهرته اینجا من مادرشوهرم یکسره میگفت وای شوهرت بیاد ببینه میکشتت ال میکنه بل میکنه ولی شوهرم انقدر عادی رفتار کرد دیگه نمیگه حتی به خنده میگم اره بخاطر یه شلوار یه مانتو خون خون ریزی راه می افته اشکال نداره
از اول بهشون زیاد رو دادی و نباید حرفشونو گوش میکردی بنظرم کم کم ب حرفشون گوش نده و محکم جوابشون ره بده
محکم و قاطع بدون ترس
منم میخاستن اوایل دخالت کنن اصلا اجازه ندادم البته با روی خوش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز