از مامان بابام متنفر شدم چیکار کنم حسم خوب بشع

وایساجلون مرگ یک بارشیونم ی بار

عجب 🙄😐 قشنگ معلومه داره بهونه میاره خب 

به نظرم وقتی پسره خودش خوبه دیگه به خانواده ش چیکار داره

بابای منم روزگارمو سیاه کرد تا شوهرم داد ی جوری ک موقع عقدم اصلا خوشحال نبودم از بس جنگ و دعوا پشت سر گذاشتم.... 

ولی این پدر رو منم باهاش موافقم چون بی خونه بودن خیلی سخته شاید اونم چون خودش سختی کشیده از مستاجری روی خونه تاکید داره..‌ ما بعد ۱۰ سال زندگی هنوز نتونستیم حتی ی پنجم پول ی خونه رو فراهم کنیم با اینکه شوهرم همش داره تلاش میکنه ولی واقعا نمیتونیم با این همه دوندگی ب سرعت تورم برسیم

خدانکنه

انشالله که خدا نظر به دل پدرتون کنه اگر صلاح بر این وصلت هست شکل بگیره 

دم دکتره گرم واقعا 

چ عجیب 🫨

پسردوسته مامانت 

قط رابطه کن باهاشون ک خدایی نکرده زندگیت ب مشکل نخوره 

بابای منم میخواست با کسی که خودش میخواست ازدواج میکردم 

ولی یا هر دعوایی بود با کسی که خودم خواستم ازدواج کردم 

شوهر من از نظرشون بدترین مورد برا ازدواجه ولی اصلا برام مهم نیست نظرشون چون من دارم باهاش زندگی میکنم و عمر من قراره باهاش بگذره نه پدرم 

پدرم یه بار انتخابشو کرده حق نداره خوشبختی من رو ازم بگیره 

😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫

عزیزم هر چقدر هم خودش خوب باشه به هر حال پدر و مادرت و شما بعد از ازدواج باید در ارتباط باشین خودت هم اذیت میشی ...خیلی کم پیش میاد پدر و مادری حسشون اشتباه باشه....به هر حال امیدوارم بهترین ها برات پیش بیاد

با پدرت اینجوری صحبت می کنی؟!!

خودش منوانداخت بیرون گفت عروسم برامردنم گریه میکنه عروسی ک بش محل سگ نمیده😏منم چندسالی هس نرفتم حالامیبینم پشت سرم داره گوه خوری میکنه حروم لقمه خواهراین چیزای گفتم خوبش بودن یه روزای من داشتم ک بشنوی برق سه فازازکلت میپره 

خیلی سخته واقعا 

آخه عزیزم کسی که حقوقش بالاست و توانایی خرید خونه رو داره باید بهش فرصت داد تا بتونه بخره نه اینکه بهش بگی برو بهر بعد بیا

من و شوهرمم بعد از چند سال بلاخره خونه خریدیم با وام و قسط بود ولی تونستیم خب

بخواد اینطوری فکر کنه هیچوقت نمیتونه ازدواج کنه و الآنم دیگه خواستگار نداره چون معمولا پسری هم که وضع مالیش خیلی عالی باشه نمیره سراغ دختری که یه خونه اجاره ای پایین شهر دارن