2777
2789
چقد راحت بودن😂زنداییم تعریف میکرد اوایل ازدواجشون خاله و شوهرخالم میرفتن تلپ میشدن خونشون حت لباسای ...

😂😅خیلی راحت بودن ولی بدجور تاوان صمیمیت روباهاشون پس دادم الان خیلی محافظه کارشدم واصلا باکسی صمیمی نمیشم

گاهی انسانم آرزوست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

2802

مهمونی که خودمونی بود و احساس راحتی داشتیم باش بعضیا خودشونو میگیرن فقط جنبه مثبت داره جالب نبود 

ولی پدر بزرگم تنها کسی بود با شوق برامون خوراکی میخرید

یا شکلات میخرید میدونس دوسداریم ابش کنیم باهامون انجام میداد اما الان دیگ کسی نیس برامون چیزی بخره 🙂همیشههه دوس داشتیم بیاد خونمون 😅🥲

مهمونی که خودمونی بود و احساس راحتی داشتیم باش بعضیا خودشونو میگیرن فقط جنبه مثبت داره جالب نبود ولی ...

چقد مهربون

خدا همه پدربزرگ مادربزرگارو حفظ کنه

من پدربزرگم حتی یه لقمه کوچیک هم برام بگیره انقد ذوق میکنم😍

چقد مهربونخدا همه پدربزرگ مادربزرگارو حفظ کنهمن پدربزرگم حتی یه لقمه کوچیک هم برام بگیره انقد ذوق می ...

ان شاءالله و خدا پدر و مادر بزرگای اسمونی رو بیامرزه

درسته ی بچه فقط محبت میخواد

یکدفعه رفیق شوهرم دعوتمون کرد برا شام منم رفته بودم ارایشگاه ازاونجاکه ادم دقیقه نودی هستم همون روز رفتم اصلاح وموهامورنگ کنم و.. عصر کارم تمام شد ناهارنخورده وخسته فک کن ازساعت نه صبح رفتم ارایشگاه چهاربعدازظهر کارم تمام شد شوهرم گفت اماده شو بریم مهمانی گفتم من ضعف کردم وگفت بریم اونجاچیزی میخوری منم ساده هیچی نخوردم ولباس پوشیدم رفتیم اونجارسیدیم یهو دعوای زن وشوهر شدازترس فشارم افتاده بوددست وپاهام یخ شده بودن ودهنم خشک شوهرش نظامی بودزنش هم  یه  روانی به تمام معنا اسلحه روگرفت که میخوادخودشوبکشه تا یکماه من حالم بدشده بود وازترس شوکه شده بودم 

گاهی انسانم آرزوست
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792