تاپیکای قبلیم هنوز حل نشده مشکلاتم…. دارم دق میکنم شوهرم همه فکر و ذکرش مادرش و داداششه…. اصلا به من اهمیت نمیده…. احساس بی ارزشی بهم دست داده، الکی قربون صدقم میره ولی به حرفام گوش نمیده مامانش آویزونه زندگیمه در حدی که فهمیدم الکی میگه میرم سرکار میره خونه مامانش …. اصلا اینجوری نبود زندگیمون ، چندوقته جاریام و برادر شوهرام با مادرشوهرم قهرن رفتن پی زندگی شون خوش بحال شون این مادر شوهر افتاده گردن من و شوهرم….دلم میخواد پیش شوهرم بخوابم ولی اهمیت نمیده همش میگه ذهنم در گیر خانوادمه حال ندارم… منم حسم از بین میره سرم داره میترکه برام دعا کنید مشکلاتم حل شه😞
چه سخت وغیر قابل تحمل انشالله مشکلت حل بشه
من باشم روانی میشم این کاراروکنه
چیشده
باید بزنی ب بی‌خیالی وگرنه خودتو داغون میکنی ،البته بگم جدا از مادر واینا همه مردان سردن
وابسته نیس غیرتیه مامانشم دست میزاره رو نقطه ضعفش میگه داداشات غیرت نداشتن با من دعوا کردن و منو فلان کردن و اینا اینم میخواد نشون بده ک مثلا من غیرت دارم تنهات نمیزارم… فقط دعا کن مامانش درد بی درمون بگیره فقط در این صورت من زندگیم درست میشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز