ما از عروسی برگشتیم 😌😌😌
بامزه بود
نصفه سالن ایرانی
نصفه سالن افعان...سمت عروس افغان بودن...
لباسای رنگی رنگی شاد تنشون یود...
عروس و داماد تمرین کرده بودن قشنگ رقصیدن 🤗😌
همه نوع آهنگ میذاشتن ک همه بتونن برقصن... آهنگ افغانی میومد اونا خیلی شاد میشدن 😁
اولش یخشون باز نشده بود بعدش دیگه با اهنگ ایرانی هم غر میدادن .
بگم از خاله داماد بالای ۶۰بود مدیونی اگه ی لحظه میشست 😄
ی دختر هم انقدر وسط بود دید شلوعه کنار واسه خودش میرقصید 😄😄😄 خسته نا توان بود اما ادامه میداد ای شیر خسته 😄😄
همکارای همسرم هم ک خانم بودنم اومده بودن
یارو دیپلم نداره ها اومده میگه سلام من مهندس ناظر محل کار همسرتم😐😐😐😐
عقده.ای.نباشیم#
مهندس_زیر_دیپلم#
مهندس_قلابی#
منم ک از بس مامانم تو گوشمون خوند نرقص ..رقص یادم رفته همینطور نشستم تماشا کردم..
روم نمیشد پاشم 🥲 دلم میخواست پاهام همراهم نبودن 🥲 اون حجم از شادی تو رقص برام قشنگ بود دلم میخواست 💔
کاش ی روز باز بتونم برقصم روم نمیشه اصلا...
دخترم انقدر گرسنه بود شیر نمبدادم انقدر قشنگ شامشو خورد 🤗😌
بگم از حجاب زنان سر زمینم خود خدا هم میخندید 🤦🏻♀️😄😄😄😄
بیشترشون بالا تنه لخت بود اما داماد بود شال سر میکردن 🤦🏻♀️😄 پس بالا تنه چی شد 🤦🏻♀️😄 خدا تخمه میخورد میخندید 😄😄😄