اول که طلاها رو همشو خودش نخریده بود
دوم که من الان سرکارم نمیرم ولی بهش کمک میکنم مالی
سوم این کارگاهی که زده با پول طلاها و هزار جور کم خرجی تو خونه اندازه خونه و ماشین و اضافه تر براش می ارزه
وقتی من همه جوره هواشو دارم، وقتی ملاحضه میکنم کم خرج میکنم،. پس انداز میکنم، طلایی که حتی بیشترشو خودش نخریده بهش میدم
حق ندارم بگم خونه رو به جای حسن اعتماد به من بده، تازه 3 دنگ خونه مهریه امه، فقط باید از 3 دنگ خودش گذشت میکرد
منم الان واقعا بحثم مالی نیست چون دیگه رفته
دلم میسوزه چرا اعتماد کردم، اون چرا از اعتماد من سو استفاده کرد