خیلیم حق میدم به خواهرت
مگه با قوم شوهر خوش میگذره که بری پیک نیک
من چنبار رفتم امان از نیش زبون این خواهرای عوضیشون
ما سیزده بدر رفته بودیم جنگل مادر و دختر نشسته بودن تو چادر
منم نیم بوت پام بود اوه چن سال پیشا گرفته بودم ۱۸ تومن در آورده بودم از پام میگف کفش به این گرونی تو جنگل پوشیدی گفتم والا گرونم نگرفتم شد ۱۸ تومن..زنیکه میگف دروغ نگو کمه کم به این ۷۰ تومن پول دادی..😏 این داستان مال سال ۸۹ بود