دو متر پارچه گرفتم برای چادر اونم پارچه سفید .برای دخترم .نیم متر هم رنگی
بعد دادم خیاط .گفت پنجاه سانتی متر کمتره
بعد گفت اگه بزن حالت وصله میشه بد میشه
برگرداندم اون همه راه پارچه فروش .میگه نه پس نمی گیرم .گفتم آخه مرد حسابی چرا کم دادی
پرت کردم سرش .گفتم تو غفلت نرسیده باید پس بگیری .با هزار دعوا و یقه پاره کردن پس گرفت پول شو هم گرفت
آوردم می بینم خیاط ه رفته .میگه شنبه بیا .می خواستم وسط خیابون پارچه و خودمو آتیش بزنم