عاقا چشمتون روز بدنبینه پدرشوهرمو مادرشوهرم اومد همون از درک تو اومدن گفتن ب شوهرم ک این گهی بود ک خودت گرفتیش.پدرشوهرم گفت پفیوز چکار ب پسرم داری تو دیوانه ای لعنت ب کسی ک ترو وارد زندگی ماکرد.من فقط گریه کردم میگفت تو دیروز جلوچشم من بی روسری گشتی😳تو بی حیایی.همونی ک بهم میگفت تو یتیمی من خودم باباتم نگران نباش.یکبار توی این ده سال بدون روسری منو دید.حالادخترای خودش جلو شوهرای همدیگه باتاپ و موی لخت میگردن
تو مهمونی جای تربیت بچه نیس کسی این رفتارای بچه رو بی احترامی تلقی نمیکنه
من دقیقا مثل استاتره اخلاقم بچم اذیت کنه نمیتونم جلو خودمو بگیرم و اونوقت همه چی بدتر میشه دیگ کسی ب بجم احترام نمیزاره اگ خودم نزارم برای همین مهمونیو سخت نمیکنم واسه بچه و خودم
حالا گوشیه دیگ بچه های این زمونه ام بدغذان بیشترشون
اینارو ب کسی گفت ک سکبار با بدوخوبشون بهشون بی احترامی نکرده کسی ک زمان بارداریش تو چادر و زمان بدنیا اومدن بچه اش تا سه سالگیش تو کانکس زندگی کرد چون براش خونه نمیگرفتن.خودشون تیلیاردرن چهادتا خونه دارن
خلاصه گفت زنگ بزن مادرت گفتم داواشم درجریانه زنگ زدم داداصم همینایی ک ب من گفت ب اونم گفت دیگه نفهمیدم چیاگفت داداشم خیلی محترمه.پدرشوهرم میگفت حیف ک الان شبه وگرنه بیرونت مینداختم.خانواده خودم۳۰۰کیلومترازم دورن
اینجا یه چیز کار میلنگه !!
نمی‌خوام قضاوت کنم،،،،،ولی قضیه یه جوریه!!
یا شوهرت آدم وحشتناک عصبی ،بی منطق،،زورگو و به درد نخوری هست !!
یا اینکه شما یه جوری رفتار میکنی که طرف رو به مرز جنون میرسونی!!!و یه جوری از دستت خسته شده !!!
فکر کنم میری اونجا بد رفتار میکنی ،،،حالا یا راضی نیستی یا چیزی. !
میری اونجا یا داد میزنی ،،یا حرف های زشت میزنی ،،،یا تشر میزنی به بچه !!!
فکر کنم اونا هم خانواده حساسی هستن ،،،بخاطر همین شوهرت عصبی میشه
بنظر من رفتار شما خوب نیست بخوای جلو بزرگترها و جلوی بقیه بخوای سر سفره داد بزنی و بزنی و یا فحش بدی !
شوهرت چقدر وحشیه به اونجور مردا اصلا نمیشه حرف زد یه نمونه اش دارم هیچوقت پشتم نبوده کاش گلگی نمیکردی
هر وقت حرفی در مورد بقیه زدم کلی اشکمو در آورده
الان بعد چند سال یاد گرفتم هیچ جایی طرفدارش نباشم
همیشه پیش چند تا آدم جو میگیرش همش در حال ضایع کردنمه بهش گفتم تکرار شه دیگه جایی نمیام الان فقط منتظر یه تکرارم
اسی مطمنی کامل تعریف کردی؟
من به این نتیجه رسیدم که میگم هر وقت از دست بچه به مرز جنون هم رسیدی جلوی بقیه مخصوصا خانواده شوهر به بچه تو هم نگو به جاش خونه اومدی دعواش کن
دیگه خواهرشوهرااومدن یکم نصیحت کردنو رفتن بماند ک همه منو مقصر کردن ک نباید با بچه خودم ک ۹ماه حملش کردم و ۶سال تربیت اینجوری حرف میزدم.تمام فحشهارو هم از حودشون یادگرفته اگرنه اغراق نمیکنم دخترم ب حدی با شعورو باادبه ک زبانطده همه فامیله.اسنگذشت تا بعدازظهرروز بعد زنگ درمونو زدن دیدم پدرشوهرمه رفتم سلام کردم دستمو گرفت سرمو بوسید گفت دیروز خیلی عصبی بودم منم گفتم اشکال نداره.پذیرایس کردم رفت.از دیروز صدباره زنگ میزنن احوالپرسیو چاپلوسط ولی محل نذاشتم.الانم زنگ زدن گفتن برا شام بیاین اینجا گفتم شوهرم شام برمیگرده باسد خونه باشم غذا بپزم.نرفتم
چه غلطااا. چقدر رو دادی به اینا که بهت میگن بیرونت میکنیم. همش تقصیر شوهرتته وقتی جلوی این خاک برسرا بزنه تو گوشت و مثل سیب زمینی یه گوشه نگاه کرده که پدرش هر چی دلش بخواد بارت کنه اینم میاد خودشو نخود هر آشی می‌کنه و میگه میندازمت بیرون.
سرم درد گرفت از این حجم بی حیایی پدرشوهرت.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
