یه دختری که قبلا با خیلیا بوده بعد یه پسر با شرایط خیلی خوب که میگفت برا بله برون اندازه عروسی کادو اورده بودن و پسره وضعش خوب بود بعد یکی از اکس های دختره عکسای دختره رو برا پسر عمع داماد میفرسته که من قبلا با این رفیق بودم هیچی دیه پسره همه چیو به هم میزنه الان هم میترسم این بلا سر منم بیاد راستش من قبلا دختر بدی بودم با خیلیا بودم و به خیلیا عکس دادم بعد اون عکس افتاد دست فامیلمون هیچی دیه کل فامیل فهمیدن من چی کارا میکردم الان همش قلبم درد میگیره همش حس میکنم همه یه طوری نگام میکنن همش احساس خجالت دارم اینقدر از خودم بدم میاد که دلم میخواد همش موهامو بکشم خودمو نیشگون بکیرم و به بدنم اسیب بزنم هیچ جوره دلم صاف نمیشه با خودم پدر و مادرم خیلی سر افکنده شدن همش فکر میکنم غریبه ها هم یه طوری نگام میکنن همش فکر میکنم حق اینو نداره دوست داشته بشم همش سنگینی نگاه دیگران و فامیلو حس میکنم روم نمیشه برم تو جمع هاشون
گذشته آدما هیچوقت فراموش نمیشه باید کلا رهاش کنی
پشیمونی
از خدا بخواه ببخشتت
یه طوری با بقیه رفتار کن انگار چیزی نشده
سخته ولی اینکارو بکن
کم کم تو ذهنشون کمرنگ میشه
اول توبه کن
صدقه بده
آبرو دست خداست از خدا بخواه آبروتو حفظ کنه
بعدم انشالله باهرکی وارد رابطه واسه ازدواج شدی درمورد گذشتت حرف بزن درحدی که بهش مربوطه چون ممکنه بعدا بهم بزنه از اول بدونه بهتره
حالم از خودم به هم میخوره خیلی بدم میاد از خودم هم ایندمو تباه کردم هم گذشتمو ولی خوب اینم بگم فقط همون فامیلمون میدونه اونم مثلا عمه ها و بچه هاشون غریبه و فامیل دور نمیدونن
چن سالت بوده؟؟
الان بزرگتر شدی حتما عاقل تر شدی دیگه به چشم اون نو جوونِ شیطون‌نگات نمیکنن
ببینن عاقل شدی همه پشتت میگن فلانی خداروشکر عاقل شده ماشالا
هیچوقت بخاطرِ اشتباهاتِ گذشتت آیندتو خراب نکن.هروقت این فکرا اومد تو ذهنت با خودت بگو بچه بودم الان بزرگ شدم اون موقه عقل نداشتم الان دارم.تفاوتتو همه میفهمن
موقع ازدواج با کسی ازدواج کن که گذشته مشابه خودت داشته باشه اگه بخوای با ترس و فشار از اینکه وای طرف بفهمه وارد رابطه ازدواج بشی خود به خود مسائل منفی رو به خودت جذب می‌کنی ضمن اینکه مشاور ها میگن اگر گذشته تون جوریه که کسی می‌تونه بره خبر چینی کنه حتما با طرف مقابل در موردش از همون اول حرف بزنین اگر نه هیچی از گذشته تون نگید شما به نظرم حتما باید صحبت کنی در مورد تجاربی که داشتی
عزیزم یه مدت به خودت وقت بده تا دوباره به جمع فامیل برگردی و فکرهای منفی بقیه از بین بره.
فعلا مهم اینه که پشیمونی از کارهای اشتباهت،و این پشیمونی یعنی توبه.
این ناراحتیت تاوان اشتباهت هست و معنی قبول شدن توبه همینه.
یه اشتباهی کردی تموم شده رفته،همه ما اشتباه میکنیم.خدا به اون بزرگی مارو میبخشه ،پس خودمون چرا نبخشیم.
از خدا بخواه تا کمکت کنه در رابطه با حرفهای دلت و سرافکندگی و...
کاش بفهمن ما شاید بچگی کردیم و بی تجربه بودیم
کاش بفهمن شاید ما تو خانواده مشکل داشتیم که اینجکری شدیم
برای اتفاقی که افتاده نه حسرت خوردن فایده داره نه ناراحتی و...
سعی کن از این به بعد عاقلانه زندگی کنی که باز بعدها برای این حالت حسرت نخوری . هیچ کس معصوم نیست و همه اشتباهاتی دارن ودبعضا همین اشتباهاته که ادم رو پخته و عاقل میکنه درس بگیر از اشتباهاتت و از زندگی پیش روت لذت ببر
اگه هیچکس منو نخواست چی اگه خانوادش منو قبول نکنن چی ؟دارم دیوونه میشم بیرون میرم حس میکنم همه یه طوری نگام میکنن همش میگم هی میگن این دختره خرابه هی ترحم میکنن میگن اشکال نداره ولی ته دلشون معلومه چه خبره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
