ی ذره باهاش راه بیا مادر من فوت مرد شوهرم اصلأ درکم نکرد نمیبخشمش هیچوقت
به نظرم بهتره تا یکی دو ماه بین خواهر برادر دوره باشه که هر شب یکی چند ساعتی پیش مادر باشه تا هم اون بنده خدا به وضعیت عادت کنه هم فقط به یکی از بچه ها فشار نیاد
شوهرت بیشتر از اینکه ظالم باشه کمبود محبت و عقده داره عزیزم، اگر میخوای تو این زندگی بمونی باید رفیقش باشی و درکش کنی و قلقش رو به دست بیاری تا اینکه لج کنی و بخوای با نصیحت سربراهش کنی…طبق تجربه میگم بهت سعی کن با پنبه سر ببری…
اگه بدونی این شوهر یکماهه چجوری با من رفتار می‌کنی هیچوقت نمیگفتی گناه داره
دقیقا انگار من پدرسو کشتم با همه خوبه خوشغ بع من که میرسه بدرفتاری می‌کنه جلو خانوادش کوچیکم می‌کنه باورت میشه چای بهش تعارف کردم نبرد بعد که خواهرش تعارف کرد برد
حالا کلا میخواد منو ببره پیش مادرش همینطوری باهام رفتار کنه
نمیدونم تا حالا عزیزی از دست دادی یا نه ولی خیلی سخته ن بس نیست شما باید حذاقل یک سال تحملش کنی هنوز چهلم پدرش نشده توقع داری کنار خانوادش نباشه ادما اینجور موقعها ب هم نیاز دارن موقع خوشی ک عمه منم میتونه کنارم باشه
درک میکنم خواهر منم شرایطش مشابه شماست؛ پدر شوهرش فوت کرده شوهر که سهله برادر شوهره میگفت مادرمو تنها نذارین خواهرم بچه کوچیک داشت گفت من فقط میتونم به بچه ام برسم
نمیتونم از یکی دیگه هم پرستاری کنم دعوا کردن با شوهرش تا مدتها خون به دلش بود، هنوزم اونجاست یعنی شوهرش طبقه ی بالای مادرشو ساخت الانم نمیتونن جابجا بشن هزینه رو جای بیخود خرج کردن، با مادرشوهره هم معمولا درگیره همه رفتن سر خونه خودشون اینا گرفتار مادرشوهره هستن. مادرشوهرت باید عادت کنه تنها خوابیدن رو، یا هم یکی از نوه هاش بیاد شبها پیشش. شوهرت باید سرعقل بیاد بفهمه کار درست چیه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
