2737
2734
عنوان

طول سرویکس کوتاه و زایمان زودرس

72 بازدید | 8 پست

سلام دوستای گلم این تاپیکو زدم تا تجربه ی خودمو با شما به اشتراک بزارم چون زمانی که باردار بودم یکی از سایتای مرجعم نی نی سایت بود.حدودا هجده هفده باردار بودم و همه چیز خوب بود تا اینکه یه عروسی راه دور رفتم و یکمی اذییت شدم وقتی برگشتم نوبت انومالی اسکن و سونوداخلی داشتم بعد از امجام سونو دکتر گفت که شرایطت اصلا خوب نیست و طول سرویکست ۲۲هست!ولی بچه سالم و خوبه،فورا برو دکتر زنان!عصر اون روز دکترمو پیدا کردم و طبق سونو و معاینه ایی که کرد گفت امکان سرکلاژ وجود نداره برات پساری میزارم و استراحت مطلق!ازون به بعد شد فقط خوابیدم یکماه بعد سونو چکاپ بود که باز هم طول سرویکس اومده بود پایین و هجده بود!!!!دکترم بعد از دیدن سونو گفت اگه بچت رو میخوای باید دسشویی هم نری ،بیحرکت باشی و تختت زاویه داشته باشه حدود سی درجه بسمت سر تا فشار از روی دهانه ی رحم برداشته شه!بنظرم سخت ترین روزای عمرم بود روزایی که بخاطر رشد بچه مجبور بودم تغذیه ی خوب بخورم مایعات فراوون بخورم ولی دسشوویی نرم!شرمنده ی مادرم بودم که هر بار برام لگن میزاشت!روزها طی میشدن و من هر روز بیشتر به این فکر میکردم که چرا من؟چرا بقیه ی باردارها تا هفته ی چهل تفریح میرن پیاده روی میرن ولی من حمامم هم باید بکمک همسرم و مادرم روی تخت باشه!روزهای سخت اما قشنگی بود!خیلی طول نکشید که شرایطم رو پذیرفتم،یک دور قران رو ختم کردم،یه سری کتاب صوتی گوش میکردم….و البته داروهای پزشکمم بموقع مصرف میکردم شیاف امپول قرص تقویتی همه چی..،شبها مدیتیشن میکردم و شمع و اوود روشن میکردم چون تو ایام عید بود مدام گل طبیعی رو به روم میزاشتن،و کلی اطرافیانم بهم روحیه میدادن ،پدر مادرم شوهرم خاله ها و دخترخاله ها هرکسی هرکاری از دستش برمیومد برام انجام داد تا هفته ی بیست و هفت بارداری رسید،روز موعودی که صبحش با کمردرد شدید شروع شد با پزشکم تماس گرفتم گفتن خودمو برسونم بیمارستان بهشتی اصفهان،اورژانس پذیرش شدم فورا داروی سولفات و بتامتازون برای ریه نوزاد بهم زدن!و مادرم که هر لحظه کنارم بود……و بعد از ازمایش متوجه شدن که کیسه ی اب نشتی داره!و دیگه روزای اخر بود…..بستری شدم تو بخش بارداریهای پرخطر!چهار روز گذشت و البته فانتزی بیمارستان خصوصی و زایمان لاکچری بود که تبدیل شد به یک زایمان زودرس تو بیمارستان دولتی!هرچقدر از غصه های اونروزام بگم کم گفتم براتون،بچه طی یک زایمان طبیعی سخت بیست وهفت هفته و چهار روز با وزن یک کیلو و دویست بدنیا اومد،یه حس غریبی بود هم خوشحال بودم هم ناراحت و تو تمام این ماجرا همسرم بود که مثل یک کوه پشتم بود….هرکاری برام کرد تا منو قوی نگه داره و من بتونم به دختر کوچولوم انرژی زندگی بدم!نوزادم چهل و نه روز تو بیمارستان بستری بود ،و پرستاری بیمارستان به اتفاق میگفتن که هیچ پرستاری مثل مامان و هیچ شیری مثل شیر مادر نمیشه!تو این مدت شیر میدوشیدم و از صبح تا شب میرفتم کنار دخترکم!با تمام توانم جنگیدم،بهش دارو میدادم بهش شیر میدادم مرتب بصورت کانگورویی تو بغلم میگرفتم با عشق ماساژش میدام تمیزش میکرم و ساعتها تماشاش میکردم و مدام این اهنگ شادمهر که میگه بازم نشستی رو به روم مات تماشای توام تو ذهنم مرور میشد ،گاهی به پهنای صورت اشک میریختم و از خدا میخواستم که کمک کنه دعای معراج میخوندم ،چون نمیدونستم و تجربه نداشتم که زایمان زودرس چقدر سخته چه فشاری روی مادر و نوزاده دوری از پاره ی تنت مشکلاتی که احتمال بودجود اومدنش برای این فرشته ها هست مثل (نرمی استخوان،نارس بودن شبکیه ی چشم،وابستگی به اکسیژن،خونریزی های داخل بطنی مغز و ……)واقعا ترسناکه.من از دکترا و پرستارای بیمارستان هم خیلی مشاوره میگرفتم و البته که اونا با روی گشاده جوابمو میدادن ،من خوشبختی الانم رو مدیون علم پزشکا و پرستاری خوب بیمارستان شهید بهشتی اصفهانم ،افرین و مرحبا به این کادر درمان باسواد دلسوز خوش برخورد مهربون و قوی !

الان ده ماه از تولد دخترم میگذره و زندگیمون به حالت طبیعی برگشته و وقتی صدای خنده ی دخترم رو میشنوم تمام سختی هام رو فراموش میکنم.

اینارو نوشتم تا اگر کسی مثل من تو بارداری مجبور به استراحت مطلق شد از خوندن تجربه ی سخت اما شیرین من انرژی بگیره و پر قدرت ادامه بده.

آخی عزیزم خوشحال شدم برات خداروشکر آخرش دختر کوچولوت زمینی شد 

طول سرویکس منم ۲۵بود از هفته ۲۹بارداری تا ۳۴هفته استراحت مطلق بودم بعدش دیگه بلند شدم هفته ۳۹سزارین شدم 

انجا یک قهوه خانه بود ٫اما ننشستم به نوشیدن دوتا استکان چای  چرا ؟ دنیا خراب می شد اگر دقایقی آنجا می نشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم ؟  عجله٫٫همیشه عجله !!!!کدام گوری میخواستم بروم؟من به بهانه رسیدن به زندگی ٫همیشه زندگی را کشته ام

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

عزیزم خدا قوت به خاطر تمام روزای سختت .🥰

به خاطر جفت قدامی دکتر خطر پارگی کیسه آب و زایمان زودرس و داده .ومن هر لحظه میمیرم و زنده میشم .

واسه منم دعا کنید پسرم و سالم بدنیا بیارم  

فقط 14 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
برایتان اینگونه آرزو میکنم: آن زمان که خداوند در محشر بگوید چه داشتی ؟حسین (ع)سر بلند کند و بگوید حساب شد .مهمان من است 💔🥲 میشه برام دعا کنیدبعد از سه تا سقط نی نی مو سالم بغل کنم ؟❤️
2731
عزیزم خدا قوت به خاطر تمام روزای سختت .🥰 به خاطر جفت قدامی دکتر خطر پارگی کیسه آب و زایمان زودرس و ...

منم جفتم قدامی اما چه ربطی داره من اولین بار اینو میشنوم که بخاطر جفت قدامی خطر زایمان زودرس داشته باشی و کیسه ات پاره بشه

  برای شادی روح مادرم صلوات بفرستین
منم جفتم قدامی اما چه ربطی داره من اولین بار اینو میشنوم که بخاطر جفت قدامی خطر زایمان زودرس داشته ب ...

والا دکتر تا سونوی منو دید کلی ترسوند .

اومدم خونه انقدر گریه کردم ...

فقط 14 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
برایتان اینگونه آرزو میکنم: آن زمان که خداوند در محشر بگوید چه داشتی ؟حسین (ع)سر بلند کند و بگوید حساب شد .مهمان من است 💔🥲 میشه برام دعا کنیدبعد از سه تا سقط نی نی مو سالم بغل کنم ؟❤️
والا دکتر تا سونوی منو دید کلی ترسوند . اومدم خونه انقدر گریه کردم ...

پس این همه ادم جفت فدامی هستن چرا هیچکدوم مشکلی نداشتن🙂🙂الکی بعضی دکترا سواد ندارن میترسونن جفت سرراهی خطر داره اونم با استراحت قابل کنترل

  برای شادی روح مادرم صلوات بفرستین
پس این همه ادم جفت فدامی هستن چرا هیچکدوم مشکلی نداشتن🙂🙂الکی بعضی دکترا سواد ندارن میترسونن جفت سر ...

اتفاقا جفتم پایین بود تا آنومالی رفته بود بالا .الانم که بریچه کلی منو ترسوند .

قبلشم سه تا سقط داشتم هر لحظه که میگذره میمیرم و زنده میشم .

فقط میگم خدایا میبینم اون روز و که سالم گذاشتیش تو بغلم 🥲

اتفاقا خیلی دکتر خوب و ماهری .شانس منه ...

۶ کیلو از اول بارداری وزن اضافه کردم همه ش منو ترسونده که خیلی چاق شدی،بخدا شبها از ضعف و گرسنگی بیدار میشم

فقط 14 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
برایتان اینگونه آرزو میکنم: آن زمان که خداوند در محشر بگوید چه داشتی ؟حسین (ع)سر بلند کند و بگوید حساب شد .مهمان من است 💔🥲 میشه برام دعا کنیدبعد از سه تا سقط نی نی مو سالم بغل کنم ؟❤️
2740
اتفاقا جفتم پایین بود تا آنومالی رفته بود بالا .الانم که بریچه کلی منو ترسوند . قبلشم سه تا سقط داش ...

اصلا مگه میشه باردار باشی استرس نداشته باشی منم همش استرسم

  برای شادی روح مادرم صلوات بفرستین
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز