تو تاپیک قبلیا توضیح دادم که چه دروغی بهمون گفتنو نه ماه مارو تو فشار گذاشتن تا اینکه فهمیدیم دروغ میگن و رفتیم بهشون گفتیم خواهرشوهرم عصبانی شدو با من دعوا کرد ولی برادرشوهر خونسرد فقط نگاه میکرد و خیلی عادی رفتار میکنن از اون موقع انگار نه انگار دروغی گفته بودنو دستشون رو شده شوهرمم مثل اونا عادی رفتار میکنه برادرشوهرم ادم موزی و به اصطلاح خودشون مارمولک زیر قالیه ،عید دیدنی رفتیم خونش به عنوان بزرگتر دیشب ساعت هفت زنگ زد که میاییم خونتون که هول هولکی شام اماده کردم اومد و یه گلدون برامون کادو اوردن و من گلشو دوست دارم ولی بددلم شدم که یه موقع جادوی چیزی نداشته باشه چجوری بفهمم چیکار کنم
گلدونشو عوض کن.گل و ریشه فقط بمونه خاکشم بریز بره.خودت برو خاک و گلدون بخر
ممکنه تو خاکش باشه خاک گلدونو عوضکن
بنداز بره به خواهر یه گلدون داده بود مادرشوهرش زندگی نداشت نگو توش دعا بوده
گلدون رو خالي كن
شايد چيزي لاش باشه
گل خیلی خوشگلیه یوکا نمیدونم چه بهونه ای بیارم بندازم بره شوهرم کلا تو اینچیزا بددله کسی کادو میده میگه استفاده نکن بده بره یا بنداز بره ولی از دیشب تا الان به این چیزی نگفته از ار اومدنی گفت خاکش تازه عوض شده بهش اب بدین نمیدونم چیکار کنم
ببین اون دوتا تاپیکتو خوندم
این اعجوبه هایی که من دیدم
صدرصد جادو کردن
بندازش بره
به شوهرتم بگو پژمرده شد
انداختم رفت
ميدوني ياد چي افتادم
فيلم دابه
زن و شوهره دشمن داشتن،دوتا قاب عكس كه هديه گرفتن بودن رو تو اتاقشون زده بودن و زنه خيلي ديوونه ميشد،بعدا كه دست دشمنشون رو شد گفت اره اون درتا قابي كه هديه داديم بهتون بهش جادو جمبل كرده بوديم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
