خدا نکنه
با مادرم صمیمی هستیم هر روز میومد پیشمون الانم که ازدواج کردم هرروز به هم زنگ میزنیم ، رفتنی میرم خونش اونا میان عیددیدنی خونه ام اینا ولی خب بچگی خیلی حس بدی داشتم
آره ما چهارتا خواهر برادریم یه داداش من دارم که ۴ سال ازن کوچیک تره ، یه دختر و یه پسر دیگه هم اونجا به دنیا آورد که ۱۱ و ۷ ساله ان