چند روز پیش میخاستم سقط میخام و مصمم بودم قرص هم گرفتم ولی پشیمون شدم و چند روزه فقط به فکر سیسمونی ام نزدیکای اذان یه لحظه خابم برد خاب دیدم همه جا پر نوره سفیده یه دختر خیلیییییی خشگل با موی مشکی فر یه توپ کوچیک دستشه گفت مرسی که نگهم داشتی بیا بازی کنیم و میخندید بهم خدایا مو ب تنم سیخ شد همه جاش نور بود بین نور بود بچه همش میخندید بهم میگفت بیا بازی 🥲