۱۴ سالم بود که پسر داییم منو میخواست و نمیدونستم
خیلی خونمون میومدن بیشتر اوقات هم به مامانم میگفت عمه برنج درست کن من کباب میخرم...یبار بهش گفتم چقدر شمامهمونای خوبی هستید همیشه بیایین خونه ما😁بعد مامانم یواشکی بردم تو آشپزخونه و یه نیشگون ازم گرفت گفت دست از این خل و چل بازیات بردار نیما ترو دوست داره و قصدش ازدواجه🤕منم بعد از کلی کباب خوردن جواب منفی دادم و از اون به بعد دیگه واسمون کباب نخرید😫😄
@خدایاشکرتتتتت  
تاپیک باحالِ بیا😁