شرمنده ام خواهرم باید خودمو معرفی میکردم که شمام به اشتباه نیفتید اول بابت این قضیه عذرخواهی میکنم
پدر خانمم نمیزاشت ببینمش گفت باید عقد باشید وقتی عقد کردیم گفت تا عروسی رفت و امد ممنوع
فکر کردم شوخی میکنه ولی متاسفانه خیلی جدی بود و نزاشت ببینمش منم سرد شدم و وسط زمین و هوا معلق شدم فقط یبار یواشکی توی درب حیاطشون ده دقیقه باهاش حرف زدم که پدرش اومد با پس گردنی بردش تو خونه منم افتادم رو لج طلاق دادم