داداشم 30 سالشه اینقدی که من گریه کردم از کرده خودش پشیمون شد بعد هم بهم گفت واسه همین بتو زنگ نمیزنم 
از گریه من و داداشم بقیه خواهر و برادرا هم زدند زیر گریه 
دلم میخواد برم پیش بابام هر چه زودتر همین الان
مایسا اگه وایبر داری شماره تو خصوصی بدار منم درددل میخاممممممممممممممممم
باران بهاری بابام ۶۳سالش بود,خیلی سرحال و شاد بود,اصلا بیماری نداشت.
سلام دوستان - باران بهاری و ستیای عزیز خوشحال میشم باهاتون دردو دل کنم ولی معمولا تا ساعت 2 سر کارم بعد هم که میرم مشغول کارای خونه هستم از وقتی بابام رفته همیشه میرم خونه مامانم و به جای خالی بابام نگاه میکنم - تا ساعت 11- 12 شب اونجام بابام بازنشسته بود - هنوز حقوقشون رو بهشون نمیدند کلا رسیدگی به خانواده افتاده گردن من وقت کنم خوشحال میشم شمارمو برات میزام فقط اینارو گفتم که ازم دلگیر نشی اگه دیر بهت جواب دادم سعی میکنم یه ساعتهایی رو برای خودم خالی کنم
باران جان نمیتونم شمارمو بزارم اگه میشه راهنمایی کن حتما برات میزارم
ببینید! عزیزان خدا پدرتون رو رحمت کنه وروحشان شاد....هیچوقت از خدا گله مند نباشید بالاخره هممون میریم پیش خدا...پدرمنم 22 ساله فوت شده 38 ساله بودن درحین ماموریت تصادف کردن وجان خودرو ازدست داد همون روز صبح شادوخندان رفتن سرکار تکنسین اورژانس بودن وروز شهادت حضرت امام جعفرصادق بود....مادرم که با 6 تا بچه قد ونیم قد... خیلی سخت بود الان که من 35 سالمه مادرم اون‌موقع 35 سالش بود... بایه عالمه بچه......بازم خداروشکر کردیم دوتا برادر داشتیم که یکیش 8 ساله اونم فوت شدن دانشجوی پرستاری میخوندن ....21 ساله بودن داغ اون بدتر بود خیلی....بازم از خدا شاکی نیستیم......به مامانم خدا قوت بده
عسلک عزیز,خدا پدر و برادرتون رو بیامرزه و به مادرتون سلامتی و طول عمر باعزت بده.
سلام بچه ها - عیدتون مبارک - باران بهاری شمارمو برات گذاشتم عزیزم روز عید تو ماشین آهنگ مرتضی پاشایی گوش میدانم ( یکی هست دیگه نیست - مینویسم هر شب برایش ولی اون خوابه ) اینقدر گریه کردم تا رسیدم بهشت زهرا - سرمو گذاشتم روی سنگ و...
) اینقدر گریه کردم تا رسیدم بهشت زهرا - سرمو گذاشتم روی سنگ و...
مایسا جونم,عید تو هم مبارک,خدا به همه مون صبر بده,عزیزم تحمل دیدن جای خالیشون خیلی سخته,دلم میخواد همه ی این اتفاقات یه خواب باشه,ولی....
من هنوزم که میرم پیش بابام سیر گریه میکنم- اسم بابام بیاد سیر گریه میکنم - خودمم نمیدونم اینهمه اشک از کجا میاد هر چی هست همه به من میگم چقد میتونی گریه کنی نمیدونم اونا نمیفهمند پدر آدم با تمام عالم و آدم فرق میکنه ؟
عزیزم کاملا حق داری,درکت میکنم,منم هروقت یادش میفتم اشکم سرازیر میشه,ولی با گریه ی ما اونا برنمیگردن,خودمون داغون میشیم.
دلم برا بابام خیلی تنگ شده,خیلی زیاد..... نمیخوام قبول کنم برای همیشه رفته.... چه احساس بدی دارم....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز