ادا با دنیز نقش عاشقا رو بازی میکنن که مثلا سرکان حسودی کنه یا یادش بیاد ....که اونم یادش نمیاد و با سلین دنبال کارای عروسی میوفتن .....اداهم که میبینه نه این هیچ جوره یادش نمیاد میگه داریم عقد میکنیم دنیزم واقعا عدشق اداست و تاریخ عقدو مشخص میکنن
و قرار میشه عقد سوری کنن
سرکان و انگین میرن جایی دعواشون میشه و دونفر سرکان و میزنن وقتی میزننش یعنی با هر مشت شون حافطه سرکان برمیگرده