در تمام طول مسیر.. نیم رخت جلوی چشمم بود... گای برمیگشتی نگام که کنی... دماغ خوش تراش عقابیت.. میخورد به پیشونیم... لبخند زیبایی صورت نورانیت رو قاب میگرفت... صورتت هیج نقصی نداشت... ابروهای هلالی سقف زیبایی بالای چشمان جذابت ایجاد کرده بودن... درون قلبم از خوشی و سرمستی غوغایی بود... دستان ضمختت دستمو خالی نمیذاشت... مدام نوازشش میکرد و از تک تک انگشتانت عشق میورزید... انگار در آسمونها پرواز میکردم... قلب بیتابم با تمام وجود تورو زمزمه میکردن...عشق الهی من... میدونم قلب تو هم غوغا میکنه وقتی نزدیکمی.. اینو. چشمای کهربایی میشیت میگن... اینو رفتار زیبای مردونهات میگن... که فقط یه معشوق میتونه حس یه عاشق رو بفهمه.... خدا رو شکر که زندگی و رویامو پرکردی محبوب من... از خدا می خوام در بهشت هم با تو. عاشقانه زندگی کنم...
دوستت دارم معشووقم... محبوبم... مرد آسمانی من...
شوهرم... 🥺♥