2777
2789
عنوان

کسایی ک بعداز سزارین رفتن خونه مادرشون

| مشاهده متن کامل بحث + 2218 بازدید | 137 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

من خونه مادرشوهرم بودم بخاطر حساسیت شوهرم.ولی خوب سخت بود کسی کمکم نمیکرد مادرش بخاطر غذایی که میپخت ...

منم بخاطر شوهرم رفتم خونه مادرشوهرم و فقط غذا نمیپختم ک اونم فقط برنج میداد بهم درحالی ک من شیرمیدادم و خب باید سوپ،ابگوشت و...میخوردم ولی ۱وعده غذا میپخت برای ناهار و شام

در عوضش هر شب انقدر سروصدا میکردن ک بچه بیدار میشد و من مجبور بودم تا صبح بشینم ب پاش و صبح هم ک ذره ای میخواستم بخوابم مادرشوهرم بیدارم میکرد...

پفک نمکی سابق هستم برای سلامتی پسرم یه صلوات میفرسی ‏از الان دارم بـه اول فروردین سال ۱۴۰۱ فکـر مـیکـنم کـه چقدر قراره بــا تاریخ رنـد ۰۱/۰۱/۰۱ و جمله “این اتفاق هر صد سال یه بــار مـی افته” و چرت و پرتای دیگه زخم بشیم.  
2805

سلام دوست من.

فکر میکنم اگر مادرتون بیاد خونه ی خودتون،بهتر باشه.

نوزاد تازه متولدشده،شب بیداری زیادی داره و بهتره در منزل خودتون باشید که هم مادرتون و هم همسرتون کمک حالتون باشن.

روییده است گُلی کوچک میان سنگ فرش خیابان،لگد مال عابران!من آن گُلِ کوچکم که جای دیگر نتوانست روییدن...!
اره منم....همه مرفتن رو مخم

من وقتی دورم شلوغ باشه حالم بد میشه، اینا هم نمی رفتن، منم حالم بدتر می شد و کم کم داشتم افسردگی می گرفتم که شوهرم گفت الان میام دنبالتون برگردین خونه، خودمون بچه رو نگه می داریم نمی خواد کسی بیاذ

من ک اصلا ن جایی موندم ن استراحت کردم از همون روز اول هم سرپا بودم صبح تا شب . انقدر ک حال روحیم بد بود اصلا درد یادم رفته بود برام مهم نبود درد انقدر ک از لحاظ روحی داغون بودم .ن شیاف استفاده کردم ن مسکن. از همون اول هم خودم بچمو شستم هم سنم کمه هم اولین بچم بود

من سر اولی که خودم و همسرم تنها موندیم. سر دومی مادرم فوت شدن خواهرم ده روز منو نگه داشت خونه پدری

خدا بیامرزه فاتحه خوندم

مظلومیت فقط اونجا که شهریار میگه : از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی 💐 با چون منی به غیر محبت روا نبود
خودشون پلو خالی میخوردن؟؟؟؟؟؟

ن منظورم با خورشت بود

۱هفته موندم

کلا ۳مدل خورشت گذاشت

قیمه،قورمه،مرغ ریش ریش شده

بخدا جوووری یبوست شدم ک پدرم در اومد

بعد شب ها هی بهونه میکرد میگفت اگه بچت شیر مادر نمیخورد منم نگه میداشتمش

پفک نمکی سابق هستم برای سلامتی پسرم یه صلوات میفرسی ‏از الان دارم بـه اول فروردین سال ۱۴۰۱ فکـر مـیکـنم کـه چقدر قراره بــا تاریخ رنـد ۰۱/۰۱/۰۱ و جمله “این اتفاق هر صد سال یه بــار مـی افته” و چرت و پرتای دیگه زخم بشیم.  
2809
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792