2733
عنوان

پسر یعنی...

| مشاهده متن کامل بحث + 323 بازدید | 19 پست
خدا گلپسرتو حفظ کنه❤ واقعا که گل گفتی😍

عزیزمی. همچنین برای شما

 شب ها وقتی دستان کوچکت را در دستانم قرار میدهی و با نوازش مادرانه انگشتانم به خواب میروی،با خودم فکر میکنم...دیگر چه کسی در طول عمرت انقدر عاشقانه و بدون چشم داشت برای آرامشت تلاش میکند... بعد از این روزهای کودکی، دیگر چه کسی توی خواب محو تماشایت میشود و به رویت لبخند میزند تا آسوده بخوابی؟و من چقدر دیر میفهمم عظمت عشق مادرم را. و تو هیچ وقت نمیفهمی! هیچ وقت حجم احساس مرا درک نخواهی کرد! تو دختر نیستی! تو هیچ وقت مادر نمیشوی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

ممنون عزیز دل خدا همه بچه هارو برای پدر مادرشون حفظ کنه

میشه درمورد حس مادری بگی؟ اگه هم دختر داری هم پسر فرقشون چیه؟

  ایرانم 💔🖤سراپا اگر زرد و پژمرده اییم  ولی دل به پاییز نسپرده اییم💔چو گلدان خالی لب پنجره  پر از خاطرات ترک خورده اییم😔اگر داغ دل بود ما دیده اییم🖤  اگر خون دل بود ما خورده اییم😢💔 اگر دل دلیل است آورده اییم  اگر داغ شرط است ما برده اییم😔🖤اگر داغ دل بود ما دیده اییم🖤 اگر خون دل بود ما خورده اییم😢اگر دل دلیل است آورده اییم💔 اگر داغ شرط است ما برده اییم😢💔🖤
میشه درمورد حس مادری بگی؟ اگه هم دختر داری هم پسر فرقشون چیه؟

میشه گفت عشق واقعیه!

دوست داشتن محضه بدون هیچ چشمداشتی.


به نظرم جنسیت روی حس مادر تاثیری نداره. بیشر آمادگی مادره که احساسش رو نسبت به فرزند شکل میده.

من منتظر بچه اولم بودم. ولی منتظر بچه دومم نبودم و به دنیا اومدنش تو شرایطی که بچه نمیخواستم روزهای سختی رو شکل داد و بیشتر افسرده بودم. حسی که وقتی فرزند اولم یعنی پسرم بدنیا اومد رو نمیتونم با احساسم وقتی که دخترم بدنیا اومد مقایسه کنم. اصلا انگار شرایطش رو نداشتم که بخوام اون عشقو تجربه کنم بار دوم. حسی که به پسرم دارم رو به هیچ کس ندارم و گاهی هم عذاب وجدان میگیرم. ولی دست خودم نیست. نه تنها از خواهرش بلکه از مادرم پدرم یا شوهرم هم بیشتر دوستش دارم.


الان همه گفتن پسر از سنگه! ولی نمیدونم چرا پسر من پر از شور و احساسه. کلا ویژگی های رفتاری خودم رو میبینم توش گرچه از لحاظ ظاهری شباهتی بهم نداره. من خودمم خیلی احساساتی‌ام. اگصلا شایدم واسه همینه انقدر دوستش دارم. حس میکنم از نو متولد شدم و وجودم تو کالبد یه بچه دوباره جون گرفته. وقتی که اومده اصلا گذر زمان برام بی اهمیت شده. مهم نیست دارم پیر میشم! حس میکنم با رشد پسرم این خودمم که دارم از نو رشد میکنم و جوان میشم.


حالا اینم ضمیمه کنم که خداشاهده من از اون دواتیشه‌های دخترپستد بودم. میخواستم رژیم دختر بگیرم حتی ولی خداخواسته دختر باردار شدم. گاهی به خاطر این مسئله بسیار بسیار از دست خودم دلخور میشم! و فکری میشم که نکنه این تغییراتی که تو شدت احساساتم نسبت به بچه‌هام هست فقط محدود به دوران بچگی و پر از تنش این روزها نباشه! نکنه بخواد ادامه دار بشه! و سعی میکنم که بهتر بشم. و به یک اندازه دوستشون داشته باشم برام دعا کن عزیزم. 


منظورم از این پست طولانی اینه که فرق نداره دختر یا پسر. سعی کن زمانی بیاری بچه که همه چیز زندگیت اوکی باشه و تحت فشار نری. اونوقت بی توجه به جنسیتش، قیافش یا هر چیز دیگه‌ایش میپرستیش.

 شب ها وقتی دستان کوچکت را در دستانم قرار میدهی و با نوازش مادرانه انگشتانم به خواب میروی،با خودم فکر میکنم...دیگر چه کسی در طول عمرت انقدر عاشقانه و بدون چشم داشت برای آرامشت تلاش میکند... بعد از این روزهای کودکی، دیگر چه کسی توی خواب محو تماشایت میشود و به رویت لبخند میزند تا آسوده بخوابی؟و من چقدر دیر میفهمم عظمت عشق مادرم را. و تو هیچ وقت نمیفهمی! هیچ وقت حجم احساس مرا درک نخواهی کرد! تو دختر نیستی! تو هیچ وقت مادر نمیشوی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687