چن روزه قهرکردم بخاطر اینکه خیلی میخابه سرکارنمیره..اومد دنبالم گفت میرم سرکار بیا خونه مامانمم گف هیچوقت زندگیتو ول نکن بشین توخونت اونی ک ول کنه مرد نه زن توالان نیستی اون راحتتره..خلاصه اومدم باز همون ادمه میخوابه تالنگ ظهر طهرم میره خونه مامانش ناهارو میخوره بازمیاد میخوابه دیگه نمیگه تو زن شیرده چی میخای بخوری دیگه الان اومد خونه دلم وانستاد شروع کردم ک این زندگی نیست ک تو برای ما درست کردی بلندشو برو سرکار خستم کردی اینهمه خواب ازکجا میاری حمله کرد سمتم با گوشه کنترل محکم چنتا کوبید ب فرق سرم ک ضعفم کرد از درد الهی که دستش بشکنه الهی بمیره