با خانواده شوهر زندگی نکن من خیلی سختی کشیدم مادر شوهرم تو ریزترین ماجراها دخالت میکرد، خیلی عصبی بودم الان نزدیکه دوماهه بعد از سه سال دارم آروم میشم، داره برام جاری جدید میاد در صورتی که از من بزرگتره عروس بزرگه من بودم الان میخواد بره یه شهر دیگه زندگی کنه می دونم از الان هم اون شیرینه، و به من همش میگن حسودی نکنی ها حسود بازی در نیار یا در صورتی که فقط ناراحتم حسود نیستم با اینکه الان همه چی دارم