عزیزم من مهندسی برق میخوندم دانشگاه خواجه نصیر با رتبه سه رقمی ولی دیدم نمیتونم تعادلو برقرار کنم تو خونه و دانشگاه و از طرفی دخترم هم 7 ماهه دنیا اومد همه جیو بوسیدم گذاشتم کنار انشلله بچه هام رفتن مدرسه منم باهاشون شروع میکنم هیچ وقت برا یونی و کار دیر نیست
سارا میشه بگین چه جوری ارشد قبول شدی؟؟با کلاس یا جزوه؟؟
مهدیه بانو من با سن کم ازدواج کردم کارشناسی بودم هیچی عزیزم فقط خودم میخوندم و مدرسه کلاس و ... نبود
الان 22 سالمه و شکر خدا از ازدواج و این کارم پشیمون نیستم
منم میخوام یه دانشگاه دولتی برا ارشد بخوونم ...کتاب خوندی و جزوه دیگه درسته؟؟؟میخوام جند تا جزوه خوب از اینترنت دانلود کنم بخوننم
بهترین کارو کردی ....بچه داری خیلی مهمتره ..و خیلی لذت بخشه
ممنون عزیزم اینطوری ارامش دارم
بله فقط انشالله موفق باشی و فقط از خدا بخوای
مرسی سارا جون
سلام منم مهندسی کشاورزی -آبیاری خوندم ،البته الانا دیگه اسم رشته ما منهدسی آب شده ،از سال 82 رفتم سر کار ،شرکت خصوصی ،مهندسین مشاور ،کارمو دوست داشتم ،از 8 تا 5 سر کار بودم ،بعد که دیگه موقع بچه دار شدنم شد و از ته دلم میخواستم مادر بشم و لذتشو ببرم ...ولی بچه دار شدنم 2 سالی طول کشید و اینطور شد که خیلی بیشتر از گذشته مشتاق مادری کردن شدم و از کارم خسته ،همیشه تصمیم داشتم وقتی بچه دار بشم دو سال نرم سر کار ...الانم تا آخر شهریور بیمه بیکاریم تموم میشه ولی من با هزاران اما و اگرها مردد در تصمیم گیری شدم ..واقعا دلم نمیاد دخترمو از دو سالگی بذارم مهد ..از طرفی هم دلم برا کارم تنگ شده ...میدنم کار کردن اونم تو تهران بدور از خانواده ام خیلی خیلی مشکل خواهد بود ولی انگار تا یه مدت اینو تجربه نکنم نمیتونم به نتیجه قطعی برسم ....نمیدونم این روزا همش دارم این قضیه رو سبک و سنگین میکنم ....
سلام من مهندس فناوری اطلاعات هستم هفت سال و نیم هم سابقه کار دارم از سال ۸۲ تا سال ۹۰ کار کردم همیشه می گفتم بچم که به دنیا بیاد کارمو ول می کنم و همین کار رو هم کردم ... از سال ۹۰ که بچم به دنیا اومد کارمو ول کردم و موندم خونه تا از بچم لذت ببرم . خیلی خیلییییی از این کارم راضیم و اصلا پشیمون نیستم و توصیه ام هم به شما عزیزان اینه که بچه تون رو مهم تر از کار بدونین و حواستون خیلی به بچه و نیازها و خواسته هاش باشه من این نصیحت رو بهتون کردم چون خودم مادرم معلم بودن و این رو چشیدم که مادر سرکار بره بچه چه احساسی داره ... من یادمه وقتی بچه بودم آرزوم این بود که مادرم سرکار نره و همیشه خونه باشه به همین دلیل خودم کارمو ول کردم تا بچمو خوب بزرگ کنم و از نظر عاطفی براش کم نزارم
شقایق جون مادر من هم معلم بودن ولی ما پیش مادربزرگمون میموندیم ولی الان من از مادرم دورم ...
من با تولد دخترم بهترین کارو از دست دادم تو شهرداری بودم خیلی دوست داشتم اما دخترم پیش هیچکس نموند.
مانلی جون منم عاشق دروس پایه ام بودم بخصوص مغناطیس و کنترل اما درسای کاربردی روزیاد دوست نداشتم شما هنوز با درس و رشته تون در ارتباطید شاید برای همین راضی اید وانشالله که همیشه اینطور باشه7 اما وقتی یکی مثل من ازهمه خوانده ها و تجربه هاش فاصله میگیره اونوقت به این فکر میکنه که نکنه اشتباه کردم
در مورد بچه ام شک ندارم کاری که کردم درسته اما برای خودم ناراحتم و اینده ام بالاخره این بچه ها بزرگ میشن و از ما فاصله میگرن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز