2777
2789
عنوان

کمی تا قسمتی شوخی

| مشاهده متن کامل بحث + 53688 بازدید | 442 پست
خواهش. ادامه...
===
رفتیم کوه ... دارم چوب جمع میکنم ...
میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟
پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت ...


دارم به خواهر زادم دیکته میگم ... رسیده آخر خط میگه دایی برم سر خط ؟!
پَ نـــ پَ بقیشو رو فرش بنویس !

پارتی بودیم ... ملت اون وسط داشتن دستارو تکون میدادن و میرقصیدن ...
رفیقم میگه دارن میرقصن!؟
پَـــ نَ پَــــ اینجا گیر افتادن! دارن برای هلیکوپتر امداد دست تکون میدن تا نجاتشون بده

رفتیم واسه عروسی باغ اجاره کنیم ... یارو میگه جای امن میخای ؟
پَـــ نَ پَـــ یه باغ بده تجاوز خورش خوب باشه مهمونا روش حساب کردن !


بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین ...
تازه میپرسه خورد به دستت؟
پَـــ نَ پَـــ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود عجب گلی

یارو با موتور زده بهم ....خوردم زمین سرم شکسته داره خون میاد اومده میگه سرت داره خون میاد؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ من خودنویسم جوهرم پس داده

تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم ، یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید
دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟ گفتم پـَـــ نَ پـَــ برد سیستم عاملشو آپدیت کنه فردا میاره

به داداشم میگم سر رات داری میای یه لیوان ابم بیار بهم میگه تشنته میگم:پـَـَـ نَ پـَـَـــ من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم

رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین، میگه بال مرغ؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم

دختره داره غرق میشه میگم دستتو بده به من میگه می خوای نجاتم بدی؟!
پَـــ نَ پـَـــ میخوام واست لاک بزنم!


زنگ زدم عکاسی نوبت بگیرم واسه عکس گرفتن ، دختره گوشی رو برداشته ، میگم ببخشید خانم امروز وقت خالی کی دارید ؟ میگه واسه عکس گرفتن ؟ پَـــ نَ پَـــ واسه اینکه با خونواده خدمت برسیم !!! بعد میخنده میگه 6 وقت داریم . بهش میگم قبل از 6 هم کسی نوبت داره ؟ میگه پَـــ نَ پَــــ امروز رو کلا واسه شوهر آیندم خالی کردم .

به بابام میگم تلویزیونو بزن کانال دو ... میگه روشنش کنم ؟
پَـــ نَ پَــــ تو بزن دو ... من هُل میدم روشن شه ....
Dont Trust Anybody (DTA )
پَـــ نـــَ پَـــ:

دارم به رفیقم میگم دیشب حال تهوع بهم دست داد خفن !
میگه آوردی بالا پ ن پ منم باهاش دست دادم!

به معلممون میگم آقا اجازه هست بریم دستشویی ؟!!! میگه واجبه ؟!!!
پ ن پس مستحبه !!

مشغول رانندگی تو جاده ام! از فاصله ی دور پلیس واسم دست تکون میده، ماشینو میزنم کنار میگم جناب سروان با من کاری داشتین؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم باهات بای بای میکردم! میگم اِ پس شما هم اهل فیسبوکو... D: راستی میخواین واسم جریمه بنویسین؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ کاغذ آوردم ازت امضا بگیرم، فدات شم.

آهنگ اندی تو ماشین گذاشتم دوستم میگه اندیه ؟
پَـــ نَ پَـــ داریوشه,داره خودشو لوس میکنه بخندیم

استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟
من دستمو بردم بالا.
استاد: میخوای جواب بدی؟
من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد

عکس تولدمو گذاشتم تو فیس بوک بعد یکی اومده کامنت گذاشته اینا ماییم؟! پَ نه پَ مجسمه هامونه تو موزه ی مادام توسو لندن !

عاقد سر سفره عقد : عروس خانم وکیلم؟
پَ نه پَ دکتری ! دعوت کردیم سطح مجلس بره بالا !

داشتم اتل متل تتوله گاو حسن چجوره نه شیر داره نه پستون ....بازی میکردم با بچه های خواهرم .. خالم که یه خورده مذهبی و خشکه اومده دیگه این شعر رو نخون زشته . رفت و دوباره اومد گفت داری دوباره اتل متل می خونی ؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَـــ ورژن اصلاح شدش رو میخونم اتل متل صلوات...گاو حسن زده قات...هم دست داره هم آستین...شیرشو بردن فلسطین..بگیر زن مسلمان...از حزب ا... لبنان...اسمشو بذار حلیمه...چون چادرش ضخیمه

مگسه داشته گه میخورده !
یک دفعه بالا میاره !میگن چی شد !؟ میگه : توش مو بود

پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟
پسر جواب داد:من میزنم
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید
با ناراحتی از کنار پسر رد شد
بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود.
پسرم من میزنم یا تو؟
این بار پسر جواب داد شما میزنی.
پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟
پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی
و روزی پدر من از من پرسید تو میتوانی مرا بزنی ؟؟ من پاسخ دادم پـَـَـ نـه پـَـَــــ تو میتونی ؟
Dont Trust Anybody (DTA )

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


خواهش:)
=======

به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه

********************

تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه
داری تعمیرش میکنی ؟
پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم

********************

با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش ۳ طبقه بسازیم

******************

به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!! ـ

************************

تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه

**********************

زنگ خونه دوستمو زدم میگم حمید هست؟ پدرش میپرسه حمید خودمون؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــ حمید تبلیغات رب تبرک رو میگم!

**********************

سر جلسه کنکور گزارشگر اومده بالا سر بچه میگه اومدی کنکور بدی؟ ن پ اومدم ببینم چه خبره اینجا شولوغه!!!!

**********************

به بابام میگم موجودی حسابت چقدره؟
میگه: پول میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــ
می خوام ببینم چقدر دیگه با بیل گیتس فاصله داریم

Dont Trust Anybody (DTA )
بعد از خوندنِ این متوجه میشید که که مغزتون اجازه خوندنِ "که" دوم رو به شما نداد!!
=================================================
به مامانم میگم می خوام برم بیمارستان ملاقات خاله...
میگه :تیریپِ فامیل دوستی ور ندار ، پرستار خوشگله امروز شیفت
ش نیست!!
مامان زبلِ داریم....!
================================================
رفتم سوپری میگم نوشابه دارید یارو میگه نوشابه مشکی گفتم پـــ ... عصبانی شد گفت برو گمشو بیرون ....
میگم آقا میخواستم بگم پنیرم میخوام یارو کلی معذرت خواهی کرده میگه پنیر سفید میخوای ؟
گفتم پـَـَـ نَ پـَـَـــ بنفش می خوام !!!
Dont Trust Anybody (DTA )
خدا رو شکر اینجا کسی طلب مغفرتو ذکر فاتحه و ختم جوشن کبیر نذاشته فعلن. کمک کنید اضافه کنید.
=================================
چهار چیز که حوّا نمی توونست به آدم بگه: 1- آدمت می کنم! 2- از شوهرای دیگه یاد بگیر! 3- قبل از تو صد تا خواستگار داشتم ! 4- می رم خونه مامانم!
=====================================
حضرت آدم شاکی میره پیش خدا میگه: خدایا یه چیزی به این حوا بگو، خیلی منو اذیت میکنه. خدا میگه: چی شده؟ این دفعه چی کار کرده؟! میگه: هیچی بابا، همه شورتهای منو برداشته باهاشون دلمه درست کرده!
=====================================
به مناسبت بازگشایی دانشگاه ها:
اولین سوال دخترا در شروع ترم:
استاد منابع امتحانی چیا هست؟

پسرا از استاد در شروع ترم:
استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟
===========================


Dont Trust Anybody (DTA )
روزی یکی از مریدان شیخ را پرسید: یا شیخ! شما چگونه طی الارض می نمایید؟ حضرت فرمود: "میگ میگ …!" و در دور دست ها ناپدید گردید. مریدان تا این صحنه را بدیدند جامه ها پاره کردندی و گریه سر دادستنی!!!
========================================
Dont Trust Anybody (DTA )
تو بانک واسه یه پیرزنه داشتم فیش پر میکردم ازش میپرسم شماره تلفن می گه
می خای تو فیش بنویسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهات شبا با هم تلفنی صحبت داشته باشم
======================

می گم آدرس خیابون قائم مقام فراهانی،میدان شعاع. می گه یعنی تا قائم مقام
باید برم ؟
می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ، تا امیر کبیر برو سلام برسون بهشون


صبح پا شدم رفتم سایپا میگم خانم یه پیش فاکتور 132 میخوام میگه پراید؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ بوگاتی وِیرون مدل 132 تحت لیسانس سایپا!!!


رفتم سر تمرین ریل مادرید از کاکا عکس و امضا گرفتم به عمّم نشون میدم میگه
ااا رفتی امروز سر کمپشون؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ خود کاکا تو اتاقم طی الارض کرد تا باهام عکس
بندازه و امضا بده
Dont Trust Anybody (DTA )
================اندر احوالات شیخ===============

روزی مردی سراغ شیخ آمد و گفت: یا شیخ، من با زنی همکار هستم و در موقع کار دست و بدنمان به هم میخورد. تکلیف چیست؟
شیخ فرمود بیارش اینجا ببینیم ارزش فتوا داره یا نه… !!!
(کتاب شیخ و ملاحظات قبل از فتوا جلد 15 صفحه 42)

- - - - - - - - - - - -

ﺭﻭﺯﯼﺩﻭ ﺯﻥ ﻧﺰﺩ شیخ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. شیخ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﭽﻪ ﺭﺍﻭﺳﻂ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺯﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ. ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻧﺼﻒﺷﺪ .
شیخ ﮐﻤﯽ ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻗﺎﻋﺪﺗﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻣﯽ‌ﺷﺪ

- - - - - - - - - - - -

شبی قبل از جنگ شیخ مریدانش را داخل خیمه جمع کرده و به یاران گفت: ببینید، من بهتون نمی‌خوام دروغ بگم. فردا همتون در جنگ کشته می‌شید. پس حالا من چراغ رو خاموش می‌کنم. هر کس که نمی‌خواد فردا تو جنگ شرکت کنه، می‌تونه بره. پس چنین کرد. چراغ که روشن شد، همه‌ی مریدان رفته بودند و شیخ خیمه را در حالتی یافت که تمام وسایل آن غارت شده بود.
شیخ گفت: هاها! خیلی خوب، شوخی بامزه‌ای بود. حالا دوباره چراغ رو خاموش می‌کنم، همه چی رو برگردونید سر جاش.
چراغ که روشن شد، حتی البسه شیخ را هم ربوده بودند.
شیخ در حالی که برهنه وسط خیمه وایساده بود گفت: بچه‌ها بس کنین دیگه
. کم‌کم داره بی‌مزه میشه. من یه بار دیگه چراغو خاموش می‌کنم…
شیخ خواست چراغو روشن کنه که انگار چراغ رو هم برده بودن
Dont Trust Anybody (DTA )
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز