دوست عزیز . من مدتی توان هیچ کار نداشتم تا اطرافیان کمی کمک کردن تا من راه افتادم. طبیعت میبردن. مهمونی میدادن تا کمی به خود آمدم بعد دیدم دیگه تنها شدم. درمان این درد خیلی زمانبره. از حوصله اطرافیان خارج
. باز به سختی خودمو تکون دادم. وگرنه الان در بیمارستان اعصاب روان بستری بودم.
من اهل مطالعه و تحقیق بودم این خیلی کمکم کرد
دیگه اینکه از قبل زمینه معنویتم خوب بود. به سختی چنگ زدم.
افرادی که در این زمینه ها از قبل صعیف باشن کارشون سختتره. ولی بازم میشه
خدا دردو داده دوا هم داده
مگر اینکه خودمون خیلی خودمونو رها کنیم
خودتو رها کنی تا ته بدبختی میری.
گلم من به کارم به حرفام دیگه ایمان دارم