به یه پرستار دیگه که رد میشد گفتم به خونوادم خبر دادین که به هوش اومدم گفتن بله
تا ساعت ۴و نیم تو ریکاوری بودم
بخش خالی شده بود و من هنوز اونجا بودم هر چی میگفتم پس چرا منو نمیبرین دلم میخواد پسرم رو ببینم گوش نمیدادن که
از اون طرف بعد فهمیدم اصلا به خونوادم نگفته بودن من به هوش اومدم
بمیرم شوهرم یه لحظه بجه رو دیده بود اومده بود کلش پشت در اتاق عمل
پسرمو ساعت ۹نحویل خونوادم داده بودن
چون طبق دستور پزشک باید میرفتم سی سی یو که ظاهرا تخت خالی نبوده
ساعت ۴ و نیم منو با دو تا مرد و ماکس اکسیرن فرستادن برای سی سی یو
خوابیده روی تخت فقط دیدم پدرم و شوهرم دنبالم هستن و شوهرم دستم رو گرفته بود😊